من از زمرۀ محصلین سعادت مندی بودم که در پوهنځۍ حقوق و علوم سیاسی افتخار شاگردی، یک عده استادان ورزیده و با علم و معرفت، و در زمره پوهاند فضل ربی پژواک را داشته باشم.
از زمرۀ استادان ورزیده میتوانم از ذوات دانشمند ذیل یاد آوری کنم: پوهاند فضل ربی پژواک، داکتر سید هاشم صاعد، داکتر ولید حقوقی، داکتر سعدالله غوثی، داکتر احسان روستامل (تره کی) محمد انور ارغندیول، داکتر غلام سخی مصؤن، داکتر حیدر لویناب شاغاسی وغیره، ولی از نظر تفکر ملیت خواهی و وطنپرستی و تقوای سیاسی و شهامت بی نظیر سیاسی هیچ یک از استادان فوق الذکر، جای پوهاند فضل ربی پژواک را نمیگرفت، البته درمقام دوم نیز میتوان از داکتر سید هاشم صاعد نام برد.
متأسفانه بعضی از این استادان در طول زمان از نظر سیاسی لغزیدند، و چون به استثناء داکتر حیدرلویناب شاغاسی، دیگران در قید حیات نیستند، لذا از افشاء و تذکر کجروی ها و لغزش های سیاسی شان اجتناب میورزم، ولی در مورد پوهاند فضل ربی پژواک این بیت لسان الغیب حضرت رحمن بابا صدق میکند که فرموده اند:
لکه ونه مستقیم په خپل مکان یم
که خزان راباندی راشی که بهار
استاد پژواک اولین شخصیتی بود که به ببرک ملعون، خطاب (شاه شجاع ثانی) را داد.
استاد پژواک اولین رئیس انتخابی پوهنتون بود، پوهنتونی که امروز عناصر ستمی، بی فرهنگ، فارسیست، دشمن زبان ملی و ملتی افغانی پشتو و قلاده به گردن ایران، آن را (دانشگاه) نامند.
استاد پژواک و داکتر سید هاشم صاعد معاون علمی شان، هردو در نتیجۀ تخریب و عدم همکاری حکومت سردار اعتمادی از وظیفه استعفی دادند.
استاد فضل ربی پژواک استعفای خود را در ادیتوریم پوهنتون و در حضور تقریباً یکهزار نفر، محصلین، محصلات و استادان به استماع همگان رسانید و مردانه وار فرمودند که حکومت میخواهد از من شاه شجاع بسازند، ولی از من به حیث یک افغان معتقد و متعهد به ناسینالیزم و پر افتخار مملکتم، شاه شجاع ساخته نمیتوانند.
روزی در صنف چهام دورۀ تعلیمی خود ملتفت شدیم که درخت های انبوه کنار جمنازیم را قطع میکنند، تصادفاً کلکین های صنف ما مشرف به طرف جمنازیم بود و استادی که مصروف تدریس بود، این عمل مقام ریاست و قطع اشجار را کار نادرست و نامناسب خواند، که البته این کار به امر پوهاند صاحب پژواک صورت پذریفته بود.
من طبق معمول هفتۀ یک بار به دیدن و ملاقات استاد و دوست بزرگوار خود، پژواک صاحب می شتافتم، در یکی از روزهای بعد از استعفای شان از ریاست انتخابی پوهنتون، یاد آوری نمودند که یکی از چوکی نشینان بزرگ دولت به وی پیشنهاد نمود تا کوشش به عمل آورد تا با ایجاد محل های گوشه و دور از چشم همگان پرداخته تا زمینه معاشقه برای محصلین و محصلات برابر گردد تا توجه کمتری به سیاست و برپا کردن مظاهرات داشته باشند، پوهاند صاحب بزرگوار ادامه دادند که به فردای آن روز به مدیریت عمومی حفظ و مراقبت، هدایت دادم تا به قطع اشجار درساحه جمنازیم و دورادور شفاخانه علی آباد بپردازد.
این بود شمۀ از غیرت افغانی و احساس ناموس داری آن شخصیت بزرگوار و پدر معنوی شاگردان پوهنتون.
روایت جالب دیگر استاد فضل ربی پژواک این بود که بعد از استعفای شان یک عده دوستان به شمول ذواتی که در چوکی های ریاست و بالاتراز آن برای دولت کار میکردند، پیشنهاد تشکل یک حزب ملی را نمودند، پوهاند صاحب فرمود که من به ایشان پیشنهاد کردم که ما باید قبل از تشکل یک حزب باید یک دورۀ امتحانی و تجربوی را گذشتانده، و اگر مؤفقانه از این دورۀ امتحانی بیرون آمدیم روی تشکل یک حزب ملی کار خواهیم کرد.
یک قسمت شرایط امتحانی قرار ذیل بود:
یک – کسانیکه موتر دولتی دارند سر از امروز آن را به حکومت مسترد نموده و از بس های عمومی استفاده به عمل آورند.
دو – کسانیکه معتاد به کشیدن سگرت هستند سر از امروز از کشیدن سگرت جداً اجتناب ورزند.
سه – ذواتی که شوقی نوشیدن مشروبات الکهولی هستند منبعد لب به مشروبات الکهولی تر نکنند.
و یک سلسله پیشنهاد های دیگر.
با طرح این شرایط، همان دوستان و یاران از تشکل ساختن حزب فاصله گرفتند و این پیشنهاد در بطن خود خنثی شد.
پوهاند صاحب پژواک که به کشیدن سگرت سخت معتاد بود، از همان روز به بعد تا آخر حیات شان از کشیدن سگرت دست کشیدند.
این بود نمونۀ از تقوای بزرگ و کم نظیر پوهاند پژواک.
از نظر من اشتباه بزرگ پوهاند صاحب پژواک، پذیرفتن مقام ولایت وادی هلمند در زمان دورۀ جمهوریت سردار صاحب محمد داؤد خان بود.
استاد پژواک بعد از ولایت هلمند به حیث رئیس پلان وزارت داخله مقرر گردید و مجبور بود زیر دست وزیر داخله یعنی قدیر ضابط کار کند که منافی شان و حیثیت علمی و اکادمیک شان بود.
آن بزرگوار خود شان نیز بعداً سخت پشیمان بود و بعداً با تکالیف زیاد موفق شد که به وظیفۀ اصلی استادی خود در پوهنتون باز گردد.
درین قسمت میخواهم، محتویات نامه ای آن بزرگوار را عنوانی خود با هم وطنان شریک سازم. این نامه را به تاریخ اول جنوری سال 1987 تحریر و ارسال داشته اند:
استاد بزرگوارم بعد از ابراز شریفانه ترین تمنیات و احوال پرسی از خانم و فرزندانم تحریر فرموده اند«… من از مدتی تقریباً پنج سال به اینطرف است که به حیث یک شخص نامطلوب از پوهنتون رانده شدم، ولی افتخار دارم بر اینکه وظیفۀ خویش را به حیث یک استاد افغان در نخستین روز سیاه و تیرۀ که خوشبختانه عکس العمل ملی و بین المللی نیز دریافت، انجام دادم و این فرمودۀ استاد سخن، خلیلی را که:
نالۀ جانسوز وطن گوش کن
هرچه بجزاوست فراموش کن
جامۀ عملی پوشانده ام و به دوستان و شاگردان خویش نیز آنرا توصیه نموده ام.
گرچه اکنون زهیر و ناتوان شده ام و کار دیگری از من ساخته نیست، معهذا آرام نیستم و تا وقتی آرام نخواهم نشست که یا مرگ به سراغم آید و یا این روز سیاه ما روشن گردد.
من از همان روز اول به اولیای اموریکه با آنها فرصت صحبت میسرگردید گوشزد نمودم که این اشتباهی بود سخت دردناک که صورت گرفت، ملت افغان هر نوع ظلم و ستم، گرسنگی و بد بختی را پذریفته اند اما در برابر بیگانه هیچگاه سر اطاعت فرود نیاورده اند، و ملت افغان هرچه بیشتر درین راه کوبیده شوند به همان اندازه جسورتر می شوند.
پیروزی بالاخره از آن مبارزان راه آزادی است، و افتخار دارم از اینکه عده یی شاگرردان من که قبلاً لکچر های مرا در جهت مبارزات ملی مردم افغانستان غلو آمیز تلقی میکردند، امروز آنرا واقعیت پنداشته و حتی علاوه می نمایند که راجع به آن بسیار اندک گفته شده است.
داؤد جان!
دلم پراست و کله ام مملوست از بسیار گفتنی هایکه سال ها ضرورت دارد و نمی شود اندکی از مکنونات قلبی ام را برایت بنویسم، معهذا سخت امیدوارم روزی چشمانم به دیدار دوستان محبوب و گران مایه ام، مانند شما روشن گردد و بازهم در یک فضای آزاد و پر از محبت و صمیمیت افغانی دور هم بنشینیم و راجع به سرنوشت و مقدرات خویش، مردم خویش و وطن دوست داشتنی خویش صحبت نماییم.
تقریباً همه دوستان رفته اند، داکتر صاعد هم رفت، داکتر حیدر هم رفت (منظور از داکتر حیدر لویناب شاغاسی است که در ابتداء عضو حزب مترقی دیمکرات و در دورۀ جمهوریت سردار صاحب به اساس سفارش پوهاند پژواک رئیس پوهنتون و بعداً در دورۀ مسعود – ربانی، 180 درجه تغییر شخصیت و ماهیت داده، مشاور و سفیر شد – مومند) و بعضی ها نیست و نابود شدند، فقط تعداد انگشت شماری مانده اند که بعضاً با هم می بینیم و درد دل میکنیم.
از نظر اقتصادی زندگی بسیار مشکل شده است، قسمتی از خانۀ خود را فروختم تا لقمه نانی برای فرزندان تهیه گردد.
من شخصاً نمی توانم به هیچ صورتی وطن را ترک کنم.
به حیث یک افغان مسلمان در رضاء و ارادۀ خداوند تسلیم هستم.
برادر بزرگم سفیر صاحب که اوشان را به حد پرستش دوست دارم بحیث مهاجر در واشنگتن دی سی زندگی میکنند، امید است بعضاً اگر فرصت دست دهد احوال شان را بپرسید از صحبت های او مستفید خواهید شد.
با عرض حرمت
پوهاند صاحب پژواک نه تنها استاد بزرگوار من در دو صنوف اول و چهارم مضامین مختلف در پوهنځۍ حقوق و علوم سیاسی (تحریر پوهنزۍ کلاْ نادرست و دلیل تعصب و یا هم بیسوادی ست) بود، بلکه جنابشان گرانمایه ترین دوست زندگانی من بود.
با ایقان کامل میتوانم ادعا کنم که پوهاند صاب پژواک در تمام ابعاد شخصیت والای خود، یکی از متقی ترین شخصیت های تاریخ صد سال اخیر افغانستان بود.
این قلم طبق فرمودۀ آن بزرگوار، با برادر بزرگ شان، استادعبدالرحمن پژواک تماس تیلفونی داشتم، و در محفل بزرگی که به مناسبت وفات شان تشکیل شده بود و ریاست مجلس به دوش مرحوم آغا محمد خان کرزی بود، خطابۀ کوبندۀ ایراد نمودم که ملعون غلام حضرت کوشان مانند موش غار میپالید. داکتر سید عبدالله کاظم نیز در آن محفل اشتراک داشت.
روح پوهاند صاحب فضل ربی پژواک، یعنی آن افغان اصیل و بزرگوار را قرین مراحم ایزدی میخواهم.
خواستم محتویات این نامه گرامی و تاریخی به حیث یک سند، در دو ویب سایت آریانا و دعوت محفوظ بماند.
در آیندۀ نزدیک محتویات مکتوب سردار صاحب محمد داؤد خان، عنوانی خود را یکبار دیگر بدست نشر خواهم سپرد.
د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه
DNB Bank AC # 0530 2294668 :د دعوت بانکي پته
NO15 0530 2294 668: له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب
Vipps: #557320 : د ویپس شمېره
د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه
د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :
Support Dawat Media Center
If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320
Comments are closed.