دانشمند و شخصیت اکادمیک داکتر سید عبدالله کاظم، طی یک سپاس نامۀ خود عنوانی محترم استاد سیستانی، ضمن ستایش مضمون استاد سیستانی، دشنام ها، اتهامات، توهین ها، تاپه زدن های مغایر اخلاق مطبوعاتی و اخلاق اسلامی و انسانی استاد سیستانی را به عنوان «صراحت لهجه» و «دفاع از حقایق تاریخی» تعریف نموده، که محرک این نوشتۀ مختصر است.
اولتر باید به تعریف اصطلاح «صراحت لهجه» پرداخت که چنین تعریف شده است:
«صراحت لهجه به معنای روشن و بی پرده گفتن است و در مقابل کنایه گویی قرار دارد، این اصطلاح به قاطعیت در گفتار و بیان مستقیم افکار و مواضع اشاره دارد، به گونه ای که منظور گوینده به روشنی برای شنونده قابل درک باشد اما نه به حدی که توهین آمیز باشد.»
اکنون با توضیح علمی این اصطلاح، چطور ممکن است که اتهامات استاد سیستانی را علیه، استاد باری جهانی، پوهاند داکتر حسن کاکر که صاحب عالی ترین تحصیلات از معتبرترین پوهنتون های انگلستان و اضلاع متحده در رشتۀ تاریخ است و داکتر زمان ستانیزی استاد بر حال در یکی از پوهنتون های ایالت کلیفورنیا، و دانشمند محترم و وطنخواه داکتر خالدی، مبنی بر نمایندۀ انگلیس قلمداد کردن ایشان، به عنوان صراحت لهجه تلقی نمود، در حالیکه توضیح علمی فوق الذکر بالصراحه، مشعر است که صراحت لهجه توهین آمیز و زننده شده نمیتواند.
عالی ترین مثال صراحت لهجه، اعتراض خان عبدالغفار خان بر اعلیحضرت محمد ظاهر شاه است که به او گفت:«د افغانستان استقلال خو امان الله خان ګټلی دی او ته وایی چی نادر خان ګټلی دی»
علاوه بر این، تأیید و حمایت از همچو دشنام ها و اتهامت سخیف، مبین همنوایی شخص داکتر سید عبدالله کاظم با اتهامات سخیف استاد سیستانی است.
اگر یک شخصیت علمی و اکادمیک به سویۀ داکتر سید عبدالله کاظم، همچو اتهامت سخیف را، صراحت لهجه تعریف و تلقی نموده، از ذوات بیسواد و لایشعر و لایعقلی که به راه و منهاج اخلاق مطبوعاتی نرفته اند و تعداد شان لاتعد ولاتحصی است، چه گلایه؟
به قول شاعر:
چو کفر از کعبه برخیزد کجا ماند مسلمانی؟
اگرباری جهانی در سنین شباب و بسیار جوانی، به جریان خلق رابطه داشته و بدان اشتباه دورۀ جوانی اش مورد طعن و لعن و دو و دشنام و تاپه زنی خیانت استاد سیستانی قرار میگیرد، چطور ممکن است استاد سیستانی سوابق تیره و تار و ظلمانی و تاریک خود را به حیث عضو هیئت رئیسۀ شورای انقلابی حزب مزدور و گماشته شدۀ کی -جی- بی فراموش میکند؟
استاد سیستانی چطور مقالات و شعار ها و گفتار های انقلابی مارکسستی خود را به طاق نسیان می سپارد؟
طور مثال استاد سیسانی در اخبار انیس شمارۀ 5 و 7 سال 1358 ش چنین در افشانی های دارند:
به کانکور زدگان رژیم منفور داودی
رهایی هزاران زندانی بلا کشیدۀ زمان ظاهر شاهی و داود شاهی
به پیش در راه تحقق آرمان های سترگ انقلاب ثور
روز هفت ثور به مثابه نقطه چرخشی عظیم در حیات سیاسی و اجتماعی جامعه ما روز بس سترگ و تاریخی است!!!!!!!!!!!!!!
کارل مارکس انقلاب را لکوموتیوی تاریخ نامیده است خوشبختانه این مسئله در کشور ما ….. بدست فرزندان و پیکار جوی خلق به پیش تازی حزب دیمکراتیک خلق افغانستان تحقق یافت.
اینکه استاد سیستانی مدعی است که وی عضویت حزب دیمکراتیک خلق را نداشت، ولی با تحریر همچو شعار ها و نوشته های تاریخی، وی خدمت بزرگتری از یک حزبی عالی مرتبت کمسواد را در خدمت حزب ایادی کی جی بی انجام داده و سیستانی در حقیقت حنجرۀ دوم و لودسپیکر ببرک کارمل شمرده میشود.
اگر استاد سیستانی یک آدم با فرهنگی میبود، باید به ارتباط همچو یاوه سری ها و نوشته ضد ملی اش، از روح اعلیحضرت محمد ظاهر شاه و سردار محمد داؤد خان شهید و تمام اعضاء شهید سردار و ملت افغان معذرت میخواست، ولی چون استاد سیستانی به مرکب غرور و تفرعن و جهالت فرعونی سوار است همچو ندامت و معذرت شرافتمندانه را کسر شان خود میداند.
کسی را که خصلت تکبر بود
سرش پر غرور از تصور بود
استاد سیستانی به ارتباط یک زبانگی اش و ندانستن زبان انگلیسی، از نگرفتن بورس مانند پوهاند داکتر حسن کاکر، شکایت میکند و مدعی است که چون داکتر حسن کاکر با دولت انگلیس رابطه داشت بورس تحصیلی به انگلستان گرفت یعنی داکتر کاکر هم نمایندۀ انگلیس بود.
اول باید به استاد سیستانی تفهیم کرد که یاد گرفتن زبان مربوط به استعداد طبیعی یک شخص است و ضرورت به بورس تحصیلی به یک کشور خارجی را ندارد.
داؤد یاد فراهی اولین رئیس اتحادیۀ محصلان پوهنتون کابل در دورۀ دهۀ دیمکراسی (نا گفته نماند که بسیاری ذوات محترم سخت در اشتباه اند که ذبیح الله عصمتی برادر معصومه عصمتی اولین رئیس اتحادیه محصلان در دوره دهه دیمکراسی بود در حالیکه ذبیح عصمتی در دوره دوم به حیث رئیس اتحادیه محصلان انتخاب شد) چنان به زبان انگلیسی تسلط داشت که باری در دورۀ تحصیلی خود در پوهنتون کابل، به ترجمانی بیانیۀ مرحوم میوندوال پرداخت که موجب مسرت مرحوم میوندوال گردید.
کذا رحیم رحمت پرچمی چنان به زبان انگلیسی تسلط داشت که به حیث ترجمان داکتر نجیب ایفاء وظیفه مینمود و تصادفاً در سفر اضلاح متحدۀ داکتر نجیب، سکته قلبی نمود و در گذشت.
سمندر غوریانی به پنج لسان خارجی تسلط علمی داشت.
خواهر زادۀ من هدایت الله در کابل زبان هسپانوی را یاد گرفت، چنانکه در پوهنځی ادبیات استاد زبان هسپانوی بود.
استاد سیستانی غباوت مآب که متعلق به قوم بارکرزی است، حتی زبان اجدادی و ملی خود یعنی پشتو را یاد ندارد، چه رسد به زبان انگلیسی، و این را گویند فقر کلتوری و بی فرهنگی.
اگر استاد سیستانی مانند داکتر کاکر، بورس تحصیلی در پوهنتون اکسفورد انگلستان را حاصل میکرد، مانند توریالی برادر ببرک کارمل که در سال اول تحصیلی اش در جاپان نام برگشت، در سال اول به ناکامی برمیگشت.
قابل تذکر است که داکتر کاکر قبل از بورس تحصیلی خود، بر زبان انگلیسی تسلط داشت و از همان روز اول قادر به درک لکچر های استادان خود در پوهنتون اکسفورد بود.
بورس های پوهنتون آکسفورد برای آموزش زبان نبود.
علاوه برین هر پشتون تباری که مانند استاد سیستانی به نام بارکزی، زبان اجدادی و ملی خود را نداند، در زمرۀ بی فرهنگان به حساب میرود.
آیا در نظر شخصیت اکادمیک و ملیگراء و مسلمان متعهد و معتقد جناب داکتر سید عبدالله کاظم، همچو دشنام ها و غلیظ ترین اهانت ها، نیز ریشه در صدق و صفای استاد سیستانی دارد؟
و آیا این گفتار ها هم دفاع از حقایق تاریخی شمرده میشود؟
متکی بر ادعای داکتر سید عبدالله کاظم که شخص متخلص به «سیدال» نویسندۀ کتاب « نادر چگونه به قدرت رسید» همان خویشاوند نزدیکش سید قاسم رشتیاست، سید قاسم رشتیا نیز مقاله های تحت عنوان «نادر چگونه به قدرت رسید» در دورۀ حکومت ایادی کی- جی – بی بدست نشر سپرد، ولی سید قاسم رشتیا حد اد اقل از اینقدر شرافت کار گرفت که هرگز مانند استاد سیستانی به شعارهای انقلابی رژیم مزدور کی – جی – بی نشخوار نزد و از طرفی هم برخلاف استاد سیستانی به افشاء نام اصلی خود نپرداخت و از نام مستعار «سیدال» کار گرفت، در حالیکه سید قاسم رشتیا در ادوار مختلف، یکی از کرسی نشینان بزرگ دولت بوده و مانند سیستانی آدم پائین رتبه و لچ مرغی نبود.
مطلب دوم مورد این مکث هم، ادعای استاد سید عبدالله کاظم، دفاع سیستانی از حقایق تاریخی است.
کلمه حقیقت هم یک محتوای نسبی دارد، و متکی بر شرایط وقت و زمان و تلقیات و برداشت متفکران، نویسندگان، محققین و مورخین فرق میکند، آنچه در نظر غبار و حامیانش مانند جناب کاظم، حقیقت است، بر عکس در بسا موارد در نظرعلامه حبیبی و علامه رشاد و استاد نگارگر و استاد محمد محمد عزیر نعیم و حتی شخص سیستانی حقیقت تاریخی نیست.
اما اصطلاح «حقیقت محض» دارای محتوی و مفهوم متفاوتی است بدین معنی که حقیقت محض یک اصل پذریفته شده لامتنازع توسط همگان است.
چنین درک میکنم که جناب داکتر سید عبدالله کاظم در همچو موارد خود را از تداخل انگیزه های سیاسی شان، نجات داده نمیتوانند که کاملاً قابل درک است و به قول مردم:
تو مرا آخوند بگو من ترا ملا
جناب داکتر سید عبدالله کاظم!
چند ماه قبل جناب تان در دریچۀ ویب سایت افغان جرمن، یک انسانی را بدون ذکرنامش متهم به سگ بودن کرده و او را شبیه سگ غالمغالی همسایه قلم داد نمودید.
هم وطنی بر شما اعتراض نمود و لی آن بی چارۀ کم دل و گرده، در نتیجۀ غر و فش شما، از ترس عقب نشینی کرد و گردۀ استدلال و دفاع از حقانیت اعتراض برحق خود را نداشت.
به هرصورت، جناب عالی که عمر بیشترش در جوامع متمدن جرمنی و اضلاع متحده، چه به حیث طالب العلم و چه به حیث مهاجر زندگانی سپری کرده اید و درمحیط علمی پوهنتون کابل هم به حیث استاد و هم به حیث رئیس پوهنځی اقتصاد اجراء وظایف نموده اید و همیشه با شخصیت های بزرګ علمی و ادبی و اجتماعی و سیاسی و عالی ترین مدارج تهذیب و اخلاق سر و کار داشته داشته اید، و از مناشیر اسلامی نیز اطلاع دارید، چطور به خود اجازه دادید، که یک انسان را با یک سگ در یک ترازو مقایسه کنید؟
مگر فراموش کرده که طبق ارشادات اسلامی، انسان اشرف المخلوقات است؟
و یا همچو مقایسه یک انسان با سگ مبتنی بر معیار علم و و دانش و معرفت و فضیلت شما، مانند دشنام ها و اتهامات استاد سیستانی در زمرۀ «صراحت لهجۀ» تان به شمار رفته از صدق و صفای ضمیر بی آلایش و و جدان پاک شما نمایندگی میکند؟
همچو قضاوت شخص شخیص شما، و تمجید شما از اخلاق سیستانی و دشنام های سیاسی ضد انسانی اش، علیه ذواتی چون داکتر حسن کاکر و باری جهانی و دیگران، در پیشگاه قضاوت خداوندی و انسانی و انسانیت، مساوی به مفاهیم معکوساً متناسب است.
دانش اندوخته ای دل زکف انداخته ای
واه زان نقد گرانمایه که در باخته ای
د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه
DNB Bank AC # 0530 2294668 :د دعوت بانکي پته
NO15 0530 2294 668: له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب
Vipps: #557320 : د ویپس شمېره
د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه
د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :
Support Dawat Media Center
If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320
Comments are closed.