Browsing Tag

عادله ادیم

قلم و شیوه ی نگارش عادله ادیم

تقریباً چهل سال قبل نقش آفرینی عادله ادیم در فلم افغانی به نام ( مردها ره قول اس) موجب تحسین هنردوستان گردید و نمایش این فلم در تلویزیون باعث شهرت ایشان شد.  خوشبختانه ایشان به ادای مسئولیت هنری و ادبی شان کماکان وفادار اند. درین اواخر چند…

عشق واقعی پشت دیوارهای بلند -داستان کوتاه

روزی روزگاری در یکی از محله‌های آرام کابل، جایی‌که آفتاب داغ بر دیوارهای کاهگلی می‌تابید و صدای بازی کودکان در کوچه‌های باریک آن از بام تا شام می‌پیچید، ، زندگی به آرامش و سکون پیش می‌رفت ، در آن زمان ما در خیرخانه زندگی می‌کردیم. در…

صنوبر، زنی که در تنور خیانت نسوخت!- داستان کوتاه

در دل ولایت‌ زیبای پروان، زنی به‌نام صنوبر زنده‌گی می‌کرد. او با طلوع خورشید، وقتی‌که نسیم صبح ساقه‌های گندم را به رقص می‌آورد، همراه پدر شوهرش به مزرعه می‌رفت با دستانی خسته اما دلی پر از امید، خوشه‌های طلایی گندم را خرمن می‌کرد. عرق…

گوشه‌ای از دلم هنوز در دهات وطن مانده

گوشه‌ای از دلم هنوز در دهات وطن مانده هر سال‌که فصل پرشور و با طراوت بهار فرا می‌رسد، باران خاطره‌ها قطره‌قطره از دیوارهای دلم شروع به چکیدن می‌کنند. خاطرات گوناگونی که از وطنم دارم به یادم می‌آیند، خاطرات سفر به روستاهایی که هنوز هم ذهنم…

طبیعت

طبیعت؛ عبادتگاهِ سبزِ آفرینش; طبیعت، مسجدی‌ست بی‌در و دیوار؛ که آسمانِ بیکران، گنبد فیروزه‌ای آن است، و آفتاب، امامی‌ست که هر روز در محرابِ بلندش به نیایش می‌ایستد. این مسجد منبر ندارد و ملایی بر آن نمی‌خواند؛ پرنده‌ها بر شاخه‌هایش…

در آتشِ جنگ

در آتشِ جنگ… نه پناه، نه راهِ گریز دوباره دود و شعله‌های آتش بلند شد. از تهران یا از اسرائیل،چه فرقی می‌کند؟ وقتی دود سیاه بالا می‌رود،پایین‌اش ما می‌سوزیم من از سیاست چیزی نمی‌دانم، اما روایت زنده‌ی یک جنگم؛ در جنگ بزرگ شدم، و اگر…

دیدار من با احمد ظاهر در شب‌های جشن

دیدار من با احمد ظاهر در شب‌های جشن من در کوچه‌های قدیمی کابل، در محله‌ای عاشقان و عارفان به دنیا آمدم؛ جایی که تنها چند قدم با خرابات، قلب تپنده‌ی موسیقی افغانستان، فاصله داشت. صدای هنرمندانی چون احمد ظاهر، ناشناس ،ساربان، سراهنگ،…