درین اواخر پسر ارجمند علامه حبیبی، به نشر مطالبی پرداخته که استاد حبیبی هفتاد سال قبل در جراید وقت پاکستان بدست نشر سپرده بود و اکنون سؤالاتی زیادی در ذهن هم وطنان خلق نموده است.
بعد از دورۀ حکومت سردار محمد هاشم خان، که نظر به مقتضای زمان و غائلۀ مدنیت سوز بچۀ سقو و حامیان نژادی و منطقوی شمالی اش، با دسپلین عسکری و تشدد همراه بود، اعلیحضرت محمد ظاهرشاه، با در نظر داشت احوال و ظروف داخلی و هم از نگاه شرایط و اقتضآت جهانی، مصمم شد تا به تداوم حکومت سردار محمد هاشم خان خاتمه داده و زمینۀ فضای تنفس سیاسی را از طریق انتساب یک شخصیت حلیم، متواضع، مردم دوست، بردبار و با حوصله یعنی شاه محمود خان غازی، فاتح معرکۀ پیوار، فراهم سازد.
انتصاب شاه محمود خان غازی به حیث محبوب القلوب ترین عضو خاندان سلطنتی در جامعۀ وقت افغانستان، به تناسب سردار داؤد خان، که بعد از شاه محمود خان غازی، تا حد زیادی با پیروی از سلف الصدق و کاکای اصلی اش سردار محمد هاشم خان، مجدداً رو به استبداد آورد و اختناق سیاسی بر مملکت مستولی گشت، بهترین و عالی ترین انتخاب و انتصاب شاه، در شرایط آن زمان بود.
شاه محمود خان به حیث پدر دیمکراسی اول، زمینۀ تشکل احزاب، آزادی های مدنی، آزادی مطبوعات، ازادی اتتخابات شوری، آزادی مطبوعات و آزادی اتحادیۀ محصلین و اجتماعات را مساعد ساخت.
در همین دوره بود که چپی های افراطی مانند داکتر محمود و غبار و میرعلی اصغر و غوربندی و گو سوار و غیره، به شوری راه یافت چنانکه صدراعظم به صراحت گفت که رأی خود را به غبار میدهد، این بود یکی از عجایب تاریخ.
ولی متکی بر محتویات کتاب خاطرات مرحوم سید قاسم رشتیا، شاه محمود خان غازی از کاندیتاتور و عضویت در شورای وقت، عنفاً جلوگیری نمود، شخصیت و زعیم ملی بزرگ پشتون، محمد گل مومند بود که نادرخان او را برادر پنجم خطاب میکرد.
در همین دوره بود که غبار و معاونش فرهنگ در اخبار وطن به بذر افکار چپی و بلشویکی پرداخت، ولی غبار سیاست باز و حق ناشناس و نمک حرام، بعداً در کتاب معروفش (افغانستان در مسیر تاریخ) دور از انصاف، تا توانست به مذمت ولی نعمت خود یعنی شاه محمود خان غازی پرداخت.
در همین دورۀ نسبتا طلایی و آزادی خواهانه بود، که مرحوم حبیبی برای یک مبارزۀ مسالمت آمیز و دیمکراتیک به شوری راه یافت، ولی با کمال تأسف، استداد حبیبی از آزادی های پارلمانی این دوره مانند محمودی و غبار و عناصر افراطی دیگر استفاده ننموده و بدون کدام دلیل و تمسک موجه و بدون کدام کوچکترین خطر تعقیب حکومتی، و خطر زندانی شدن، با داشتن پاسپورت رسمی، به دشمن عنعنعنوی ملت و مملکت افغان و میراث خوار دولت انگلیس یعنی پاکستان پناه برد و لکۀ سیاه و ننگی در تاریخ حیات خود از خود باقی گذاشت.
از زبان داکتر نجیب روایتی است، که غلامی شوروی را متقبل شدم ولی غلامی پاکستان را به هر قیمتی که باشد، نمی پذیرم، ولی استاد حبیبی که در وطن پرستی او کوچکترین شک و شبیه ای، وجود ندارد، در موازات مهرخان شوهرمیرمن پروین، از طریق مطبوعات پاکستان به بد گویی خاندان نادرخان پرداخت و سردار داؤد خان را خطاب (لیونی سردار) داد.
استاد حبیبی در پاکستان یا به عبارت بهتر در خاک های مغصوبۀ مملکت ما به تشکل یک حزب و حکومت جلای وطن پرداخت و خود را رئیس جمهور و صدراعظم حکومت نام نهاد خود اعلام داشت.
روشن نیست که تعداد اعضاء این حزب به چند نفر میرسید و چند نفر افغان با ناموس و آزادی خواه و دشمن حکومت پاکستان در آن اشتراک داشت؟
معلوم نیست که اعضاء کابینه استاد حبیبی کها بودند؟
عجب این است که مبارزان بزرگ راه آزادی هندوستان مانند خان عبدالغفارخان و حرکت خدایی خدمتگاران و عبد الصمد خان اڅکزی و مرزا علی خان و رهبران پشتون و بلوچ با حکومت مولود نا مشروع استعمار انگیلس در مبارزه قرار داشتند و استاد حبیبی درغم ساختن حکومت جمهوری برای خود بود؟
استاد حبیبی یک دائرة المعارف علم و معرفت بود، او واقعاً که یک علامه و یک نابغه و یک مورخ و محقق و دانشمند چند بعدی قابل افتخار تاریخ افغانستان است، که مملکت ایران از داشتن همچو دانشمند محروم بود، باور دارم طی قرون متمادی، شخصیت علمی و چند بعدی علامه حبیبی در نزد روشن فکران قرون مستقبل افغانستان مورد احترام و افتخار خواهد بود.
ولی واقعیت امر این است که علامه حبیبی ستارۀ درخشان، پوهاند های تاریخ پوهنتون افغانستان یک شخصیت سیاسی نبود، هیچ شخصیت دارای یک شامۀ سیاسی به همچو خبط بزرگ و شرم آور و ضد ملی اقدام نخواهد نمود.
اگر حبیبی به اصطلاح مبتذل غیرعلمی بعضی ها (امانیست !!!!!) و پیرو افکار انقلابی شاه امان الله میبود وی هرگز به فرار خفت آور به چوچه و غلام بچۀ انگلیس، تن در نمیداد.
علماء گفته اند: بیندیش، بینداز.
این قلم در مورد نشر سلسله مضامین در ویب سایت افغان جرمن توسط فرزند برومند استاد حبیبی، با یکی از منورین و بزرگان لوی کندهار، و شخصی که از نزدیک با علامه حبیبی شناخت و معرفت داشت، برای تقریباً یک ونیم ساعت از طریق تیلفون مذاکره نمودم، متأسفانه آن شخصیت دارای تحصیلات عالی نتوانست به یک سؤال مشخص من که:(استاد حبیبی روی کدام انگیزه و فشار و مجبوریت به دشمن عنعنوی افغانستان و آنهم بخصوص در دورۀ دیمکراسی شاه محمود خان غازی و در حالیکه از برکات همین دوره به نمایندگی مردم کندهار به شوری راه یافت و از مصؤنیت پارلمانی برخوردار بود، به پاکستان گریخت؟) به جز طفره روی و حاشیه روی و قصه و افسانه جوابی نشنیدم.
ولی جناب شان از یک روایت جالبی یاد آوری نمود، و فرمود : که روزی استاد حبیبی در حضور من و برادر بزرگم (دیپلمات وزارت خارجه) که از ارادتمندان و محرمان استاد حبیبی بودیم، استاد حبیبی اعتراف نمود و گفت که :(من در طول حیات سیاسی خود مرتکب اشتباهات زیادی شده ام.)
آیا همین اعتراف استاد حبیبی مبین و معرف یک درد پنهانی استاد مرحوم نیست که شاید تا اخیرعمرش او را نا آرام ساخته باشد؟
علامه حبیبی مانند غبار و امثال و اقرانش نه کدام شخصیت انقلابی و نه مانند خائن بزرگ ملی و حسن شرق دورۀ شاه امان الله، و به قول استاد پوپلزی، ازبک بخارایی معروف به ولی دروازی، یک جمهوری خواه احمق بود.
استاد حبیبی یک انسان محافظه کار و معتدل بود، کرکتر وی با جذبات و احساسات پر جوش سوداتر واتر مانند ذوات سیساست باز و منافق، در تضاد کامل قرار داشت.
من استاد بزرگوار را در یکی دو سیمینار علمی از نزدیک دیده ام، بزرگترین شاگرد برومندش علامه رشاد نیز درآن مجالس حضورداشت و بعضاً مانند (فاتح) ختم های قرآن کریم درماهای رمضان، اشتباهات استاد خود، یعنی علامه حبیبی را اصلاح مینمود، علامه رشاد نیز مانند استاد خود، علامه حبیبی صاحب یکصد و سی جلد کتاب است، که یقیناً بعد از علامه حبیبی بزرگترین دانشمند تاریخ معاصر افغانستان شمرده میشود.
قبلاً عرض نمودم که استاد حبیبی خود را نه وارث و پیرو نظریات مشروطه خواهان میدانست و نه کدام علاقه مندی خاصی به عضویت کدام حزب و حزب بازی داشت.
علامه حبیبی حتی عضویت حرکت حزب ویښ زلمیان، که شوهر همشیرۀ بزرگوار شان، مرحوم محمد رسول خان پښتون رهبر آن بود، و موصوف در سال اول حکومت استبدادی صدارت سردار داؤد خان مدت ده سال به ولایت بغلان تبعید و محبوس گردید، نیز نداشت و ممکن و محتملاً صرف یکی از مؤیدان آن حرکت مشروطه خواه و عدالت پسند بوده باشد.
اینکه چرا همچو شخصیکه عاشق و پروانه علم و دانش و کان معرفت، 180 درجه تغیر شخصیت داد و به دشمن عنعنوی ملت و مملکت افغان یعنی سگ چوچه استعمار انگلیس پناه برد؟
سؤالیست که باید آن را معجزۀ تاریخ قلمداد نمود.
این سِر بزرگ، با وفات علامه حبیبی تا ابد به خاک رفت، و هیچکسی از فکر و ضمیر علامه صاحب مرحوم در زمینه ترجمانی کرده نمیتواند، به جز اوقی های لودۀ سیاسی و پر رو.
علامه حبیبی شخصی بود که در خدمت حکومت مطبوعۀ خود قرار داشته و تا آخر حیات پربارش از طریق وظایف علمی و عرفانی دولتی در خدمت علم و فرهنگ و مردم خود قرار داشت.
ناگفته نماند که استاد حبیبی در نتیجۀ همچو خدمات بزرگ علمی و فرهنگی، از حکومات وقت به دریافت مکافات چشمگیر فایق و بدان مفتخر شد.
به طور مثال زمانیکه استاد بزرگوار در ولایت کندهار متصدی و مدیراخبار طلوع افغان بود، نشرات آن عمدتاً به زبان فارسی بود، قابل سؤال است که چرا در منطقۀ که باشندگان آن به شمول شیعیان آن ولا، به زبان ملتی افغانی (پشتو) صحبت میکردند، به طورمثال منجم معروف کشور ابراهیم خان کندهاری و میر حسین شاه خان رئیس پوهنځی ادبیات که هردو شیعه مذهب بودند، استاد حبیبی جریدۀ طلوع افغان را عمدتاً به زبان فارسی که از دورۀ تسلط صفویان جنایتکار به شکل اپارتاید بر تمام مردم افغانستان تحمیل شده بود، نشر میکرد، ولی به هر صورت،زمانیکه سمبل (پشتو و پشتونولی) تاریخ افغانستان یعنی محمد گل مومند به حیث رئیس تنظمیۀ ولایت لوی کندهار مقرر گردید، استاد حبیبی بنابر هدایت محمد گل مومند، برای اولین بار نشرات اخبار طلوع افغان را به زبان ملی و ملتی افغانی (پشتو) تغییر داد.
وقتیکه استاد حبیبی اولین شمارۀ جریدۀ طلوع افغان را به زبان افغانی (پشتو) بر میز بابای پشتون تباران گذاشت، بابا، از مسرت و خوشی درجامه نمی گنجید و فورا پیشنهادی به حکومت کرد تا استاد حبیبی را با انعام سی هزار افغانی در برابرهمچو خدمت بزرگش مفتخر سازد، چنانکه حکومت پیشنهاد بابا را منظور کرد.
ناگفته نماند که صد سال قبل، سی هزار افغانی یک وجه و مبلغ درشت و هنگفتی بود.
علاوه بر آن زعیم بزرگ فرهنگی یعنی محمد گل مومند، پنج جریب زمین درجه اول دریک موقیعت بسیار خوب شهر قندهار را نیز به استاد حبیبی اعطاء نمود.
امیدوارم مورخ اعظم سیستانی که از پیشنهاد شاه چوچۀ ایران یاد آوری میکند این الطاف بزرگ بابای پشتون تباران را در حق استاد حبیبی فراموش نکند.
به هرصورت، آنچه را که فرزند برومند علامه حبیبی و آنهم مختص در ویب سایت افغان جرمن، که نام محمد نادر خان غازی را، (خدای په جات به سنگ ) میزند، به دست نشر می سپارد، و ذواتی هم به دهل رقص و پای کوبی پرداختند که مدعیات شان اکنون از طرف علامه حبیبی حین فرارش به پاکستان، دسته به تبر زهر اندود شان داد، در واقعیت امر، نشر این نوشته استاد حبیبی، تخریب نادرخان نه بلکه توهین بزرگ و از گور کشیدن عظام رمیم علامه حبیبی است.
متأسفانه در طول صحبت طولانی قبل الذکرم با آن دوست دانشمند کندهاری، موصوف قادر به درک همین نکته اساسی و بنیادی ام نگردید، امیدوارم فرزند برومند علامه حبیبی متوجه نزاکت و همین باریکی گفتارم شوند.
اگر علامه صاحب مرحوم، خود به سگ چوچه استعمار انگلیس یعنی پاکستان پناه برد و در ردیف مهرخان، پدرمیرمن پروین خود را در واقیعت امر، مجری مطامع ضد افغانی دولت نام نهاد پاکستان ساخت، انتقادات او از نادرخان، در بطنش باطل میگردد و هیچگونه ارزش ملی و تاریخی ندارد و نخواهد داشت.
استاد حبیبی بعد از بازگشت به وطن به مشاغل محولۀ دولتی پرداخت و حتی در دورۀ آزادی خواهانه و آزادی مطلق مطبوعات دورۀ دهۀ دیمکراسی، هرگز مضمونی انتقادی از کار روایی های حکومت ننوشت، بلکه زمانیکه شاه چوچه ایران به تجلیل احمقانۀ شاهنشاهیت، و آنهم به مصرف ملیارد ها دالر پرداخت، علامه ای بزرگ ما استاد حبیبی مضمون بسیار غرا و قابل افتخاری تحت عنوان (تاراج تاریخ) در جریدۀ مساوات بدست نشر سپرد که از توان ده تا غبار و فرهنگ ساخته نبود.
افتخار بر همچو نوشتۀ ملیگرانه و افتخار به علامه حبیبی ای، که منطقه نظیرش را نداشت.
باز هم قابل تذکر است که علامه حبیبی یکبار دیگر ذوق سیاست کرد و زمانیکه شهید میوندوال در دورۀ صدارت خود، دست به تشکل حزب مترقی دیمکرات زد، علامه حبیبی عضویت آن را بدست آورد و با سقوط حکومت میوندوال، علامه حبیبی هم از آن حزب کناره گرفت، که نوعی از اوپورتنیزم تلقی میگرد، ولی استاد حبیبی بعد از آن هرگز ذوق سیاست را به دل و دماغ خود راه نداد و بعد از مرگش اثری و یا حتی مضمونی از او به یاد گار نمانده که در قبح نادرخان وظاهر خان نوشته شده باشد.
که این در ذات خود به نضج و پختکی مغز بزرگ او دلالت میکند.
به نظر این قلم علامه حبیبی یک شخصیت واجب الاحترام علمی، ادبی و فرهنگی تاریخ افغانستان بوده و اهانت آن استاد، استادان، در حقیقت اهانت به علم و معرفت و فضیلت و فرهنگ است.
اگر ما به حیث یک مسلمان به هبوط ابوالبشر به کرۀ خاکی، در نتیجۀ نا فرمانی اش از امر خداوند معتقد باشیم و مع الوسف حق کوچکترین بی احترامی را نسبت نا فرمانی اش به حضرت آدم نداریم، لذا این سهو و اشتباه علامه حبیبی را در آوان شباب و جوانی نادیده گرفت، زیرا هیچ انسانی در کرۀ خاکی، منزه از سهو و خطا نیست.
در اخیر این مقال باید تذکر و توضیح دهم که به کار بردن اصطلاح امانیست یک اصطلاح مبتذل و فاقد محتوای علمی و منطقی است.
زیرا تفکر و یا اندیشه ای به نام امانیزم وجود ندارد.
غازی امان الله نه کدام تیوریسن بود و نا کدام ایدیولوگ، بلکه ایشان یک ریفورمیست افراطی و عاشق تهذیب و فرهنگ کشور های غربی بود، چنانکه بعد از فرارش به تقاضای خان عبدالغفار خان مبنی بر اقامت در پشتونخوا و وعده حمایتش از طرف حزب خدایی خدمتگاران و مجاهد بزرگ میرزا علی خان، امتناع ورزیده و از خان عبدالغفار خان خواهش نمود که اکنون از رژیم نادرخان حمایت نموده و خود با عجلۀ فراوان سوی کشور موعودش ایتالیه رهسپار شد.
نسبت کمی حوصله و انرژی فزیکی از تحریر یک سلسله مطالب دیگر، منصرف شدم.
کم من و کرم شما
با عرض حرمت
د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه
DNB Bank AC # 0530 2294668 :د دعوت بانکي پته
NO15 0530 2294 668: له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب
Vipps: #557320 : د ویپس شمېره
د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه
د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :
Support Dawat Media Center
If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320
Comments are closed.