چراجهان به ثریا افغانستان به قهقرا؟
چراعده افغانها تیشه بدست، ریشه های مادررا قطع میکند؟
چراغوغا بلند، ما “افغان” نی “افغانستانی”و یا خراسانی ایم
به حیث نویسنده ی این مقاله، و با ازعان اینکه موارخ نمیباشم و از سالها استکه در درد و الم عقب مانی های مادروطنم از کاروان پیشرفتهای کشورهای دور و نزدیک میسوزم در جستوجوی عوامل آن و دریاف راه حلی آن بوده ام چار ناچار برای جوابات سوالات فوق خود به منابع مختلف مراجعه کنم که اینک معلومات حاصله را که در دستری من قرار دارد با بعضی هموطنانم که چون من مطالعه عمیق تاریخی ندارند شریک سازم تا باشد که در موارد موضوعات مطرح روز خاصتآ عنواوین فوق معلومات دست داشته خود را مخصوصآ با هموطنانکه مصروف مباحث هویت ملی و زبانی، گاهی برداشتها و تعبیرهای نادرستی در میان برخی هم میهنان مطرح گردیده است روشنی انداخته شود.
اینجانب، که چون دیگر اقوام شریف و نجیب افغان از قوم پشتو زبانان سرزمین عزیز خود افغانستان میباشم ، لازم دیدم ، علیرغم انکه در تمام آثار و نوشتههای خویش، هرگونه تعصب قومی، زبانی و مذهبی را مردود دانسته و باور راسخ داشته ام که تمامی اقوام باافتخار افغانستان، بدون استثنا، در طول قرنها از مادزوطن خود دفاع نموده اند و همچنان با تغیر جغرافیای کشورها در اواخر قرن نزده و بعد از جنگ جهانی اول که اکثر امپراتوریها درهم شکست و کشورهای کوچک در جهان تشکل یافت و هر یک از ملتهای مستقل با تعدد اقوام برای ایجاد وحدت ملی روحیه ملت سازی(Nation Building ( را ایجاد گردند و افغانستان امروزی که نیز از بقایایی امپراتور ابدالی میباشد، همه اقوام شریف افغانستان عزیز بدون در نظر داشت قوم، زبان، مذهب و سمت سر و جان و مال خود را قربان آزادی و آستقلال مادروطن خود نموده اند تا در چوکات قوانین اساسی متحد و در محدوده یک مادر وطن مشتر ک سربلند و آزاد زیست نمایند
گرچه من در مورد افغان و افغانستانی مقالاتی تحت عناوین “از تاریخ بی آموزیم و صفحه جدیدی بکشایم”( ۲۰ سپتمبر ۲۰۰۱م) و “هرکی پشتون را مترادف افغان میداند تیشه به پای خود میزند”( ۱۶آکتوبر۲۰۱۵م) نوشته بودم که در ویبسایت های وزین خارج مرزی و در فیسبک نیز به نشر رسیده. چون در حاکمیت طالبان که نمایندگی از اکثریت قاطع پشتونها را نمیکنند و بالاخص حالا که یک افغان پشتون تبار مرتکب جرم در امریکا گردیده غوغای بلند ګردیده که “افغان” مترادف ” پشتون” است من افغان نیستم “افغانستانی” و یا “خراسانی” ام و یا میگویند که من فارسی زبانم دری در افغانستان قدامت ندارد بلند گردیده خواستم به حیث یک افغان از منظر انصاف و بیطرفی، از مراجع تاریخی و مرجع بیطرف که وابستگی قومی، زبانی یا جغرافیایی ندارد یعنی “هوش مصنوعی” در مورد برخی پرسشهای مبهم فوق الذکر به هممیهنان عزیز که متأسفانه تحت تأثیر تبلیغات و دسایس دشمنان وحدت ملی، ترقی و آزادی کشور قرار گرفتهاند، جویای پاسخ گردم. که اینک پاسخهای مستند و بیطرفانه به این پرسشها را در ادامه به حضور هممیهنان گرامی تقدیم میدارم.
قبل از ارایه معلومات عرض میدارم که تصمیم گرفتم برای دریافتِ پاسخ به برخی پرسشهایی که از سوی شماری از هممیهنان ما مطرح میشود خاصتآ کسانی که متأسفانه زیر تأثیر دسیسهها و تبلیغات دشمنان وحدت ملی، پیشرفت و آزادی کشور قرار گرفته اند به “عالم اسباب” یعنی جهانیکه در آن، حکمت الهی در عقب هر سبب ووسیله میباشد وانسان مواظف است اسباب را بجوید وبه خداوند (ج) توکل کند،، به یک منبع بیطرف و عاری از هرگونه وابستگی قومی، زبانی و منطقهای مراجعه کنم؛ یعنی “هوش مصنوعی”. پاسخهای عینی، مستند و بیطرفانۀ این پرسشها را بدون کم وکاست به آگاهی هم میهنانم در ذیل برسانم.
جواب “هوش مصنوعی.” در مورد “افغان” “پشتون.” و “دری “
نکات تاریخی
واژۀ «افغان» وحدود معنایی آن در تاریخ سیاسی، اجتماعی و زبانی افغانستان یکی از مباحث مهم و گاه حساس کشور به شمار میرود. بررسی منابع معتبر نشان میدهد که این واژه در متون کهن عمدتاً به قبایل پشتون اشاره داشته، اما در سدهٔ بیستم با تصویب قوانین اساسی ۱۹۲۳ و۱۹۶۴م به هویت ملی تمام اتباع افغانستان تبدیل گردیده است. از سوی دیگر، زبان دری بهعنوان نام رسمی فارسی در افغانستان جایگاهی تاریخی و فرهنگی دارد که ریشههای آن به قرنها پیش از تشکیل دولت مدرن افغانستان بازمیگردد، چون هویت ملی، زبان و تاریخ مشترک افغانستان موضوعاتیاند که در میان شهروندان کشور واکنشهای متفاوتی را به همراه دارند لهذا این مقاله با رویکرد علمی و بیطرفانه، تحول تاریخی واژۀ «افغان» و جایگاه زبان دری و هویت ملی ملت شریف افغان را بررسی میکند.
الف-.سوابق تاریخی واژۀ “أفغان”
۱-قبل از دولت سازی مدرن
در دورهٔ درانیها و حتی تا اواخر سدۀ نوزدهم، «افغان» همچنان مترادف با «پشتون» بود.
در اسناد دورهٔ امیر عبدالرحمن خان ترکیباتی چون «افغان و تاجیک» و «افغان و هزاره» آمده است که تفکیک معنایی آن را روشن میسازد.
۲-بعد از دولت سازی مدرن. ((Nation Building
–. تحول حقوقی: تبدیل واژۀ «افغان» به نام ملی
– قانون اساسی ۱۹۲۳م
در دورۀ امانالله خان، نخستین قانون اساسی افغانستان تصویب شد و برای نخستین بار بهطور رسمی اعلام گردید:
“جمیع اهالی افغانستان افغان خوانده میشوند”
این تحول، واژۀ «افغان» را از معنای قومی به معنای ملی حقوقی تبدیل کرد.
قانون اساسی ۱۹۶۴م
این تعریف دوباره تأیید شد و «افغان» بهعنوان نام رسمی و ملی تمام شهروندان تثبیت گردید.
– قانون اساسی ۲۰۰۳م
عین تعریف بار سوم تایید و ” افغان” بنام رسمی و ملی تمام شهروندان تثبیت ګردید.
۳- تحلیل تطبیقی
فرایند تبدیل یک نام قومی به هویت ملی در تاریخ جهان پدیدهای شناخته شده است؛ مانند:
“ترک → ترکیه”
“روس → روسیه”
“عرب → ملتهای عرب”
” هندوستان فعلی که دارای صدها زبان و اقوام اند زبانهای رسمی آن هندی و انگلیسی اند”
که افغانستان نیز در روند دولت سازی مدرن همین مسیر را پیموده است.
به پرسش که چرا جهان به ثریا، افغانستان به قهقرا میرود.
جواب. “هوش مصنوعی“
۱-. عنوان اصلی:
جهالت؛ زنجیری که ملت افغان را به قهقرا میبرد.
۲-عنوانهای فرعی:
- نادانی بهعنوان ریشهٔ عقب ماندگی.
پیامدهای فرهنگی و اجتماعی جهل.
ب-. عنوان اصلی:
میگویند: من افغان نیستم، افغانستانیام
عنوانهای فرعی:
۱-بحران هویت در جامعهٔ امروز افغانستان
۲-ریشههای تاریخی و اجتماعی این گفتمان
همچنان نویسند برای آګاهی بعضی از هموطنانما که میگویند “دری” زبان ما نیست زبان ما “فارسی” است از “هوش مصنوعی” با طرح سوال ذیل جویایی معلومات شدم.
سوال:-
از نگاه تاریخی در افغانستان “فارسی” قدامت دارد یا “دری”.؟
جواب هوش مصنوعی.
۱-نتیجهٔ نهایی (خلاصهٔ بسیار کوتاه)
نه «فارسی» کهنتر از «دری» است و نه «دری» کهنتر از “فارسی”
هر دو نامهای متفاوت برای یک زبان واحد با ریشهٔ مشترک هستند و هر دو بیش از ۱۰۰۰ سال در افغانستان قدامت دارند.
اما نام «دری» از نظر تاریخی قد یمتر است ودر متون قبل از اسلام نیز ذکر شده است.
۲-توضیح کامل و دقیق تاریخی
ریشهٔ زبانی
زبان امروزین (دری/فارسی/تاجیکی) ادامهٔ یک زبان واحد است که در تاریخ نامهای گوناگون داشته:
- پهلوی شرقی
- فارسی میانه
- دری
- فارسی دری
- فارسی
این زبان در حوزههای بلخ، هرات، مرو، تخارستان و باختر شکل گرفته است.
۲) کدام نام قد یمتر است؟
الف) نام “دری”
قدامت بسیار کهن دارد و:
- در منابع قبل از اسلام (دورهٔ ساسانی) به دَری / دَریگ اشاره شده است.
- در منابع پس از اسلام، شاعران و نویسندگان بزرگ مانند رودکی، بلعمی، بیرونی، ناصرخسرو این زبان را دری نامیدهاند.
- مرکز تاریخی این زبان بر اساس منابع کهن، بلخ و دربارهای خراسان ذکر شده است.
بنابراین نام “دری” قدامت بیشتری دارد.
ب) نام «فارسی»
- پس از شکل گیری حکومتهای ایرانیِ پس از اسلام (به ویژه صفاریان، سامانیان و غزنویان)، زبان دری به دلیل پیوند با زبان پارس/فارس گاهی «فارسی» نیز نامیده شد.
- در قرون ۴–۵ هجری، «فارسی دری» بهعنوان یک ترکیب مشترک استفاده شد.
بنابراین:
- زبان همان زبان بود
- اما نام “فارسی” بعد تر رایج شد
۳) در افغانستان کدام قدیمیتر است؟
اگر منظور نام زبان باشد:
✔ «دری» در افغانستان قدامت تاریخی بیشتری دارد.
اگر منظور خود زبان باشد:
✔ فارسی دری از همان آغاز در خراسان (شامل افغانستان امروزی) زاده شده و هیچ کدام بر دیگری قدامت زبانی ندارد.
هر دو یک زباناند با دو نام.
۴) چرا دو نام متفاوت؟
“دری” نام کهن، شرقی و خراسانی است.
“فارسی» نامی است که بعداً در جهان اسلام و ایران رواج گسترده یافت.
“در افغانستان در دورهٔ جدید (دههٔ ۱۳۵۰) واژهٔ «دری» بهعنوان نام رسمی پذیرفته شد، اما مردم همچنان فارسی نیز میگویند
حال سوال در اینجا ست که آیا تغییر نام مشکل را حل میکند یا عمیقتر میسازد؟
جواب- در بسیاری از کشورها، یک نام توانسته است ملتهای چند قومی را گرد آورد؛ اما در افغانستان، به جای آنکه نامها پلی باشند برای همگرایی، گاهی به ابزار جدایی تبدیل شدهاند.
در روزگاری که جهان با شتابی حیرتانگیز به سوی ثریا، یعنی قلّهٔ پیشرفتهای علمی، فرهنگی و تمدنی رهسپار است، افغانستان همچنان در گرداب بحرانهای پیدرپی دست وپا میزند. این فاصلهٔ عظیم میان پیشرفت جهانی و وضعیت کنونی افغانستان، تنها نتیجهٔ جنگهای بیرونی یا فشارهای سیاسی نیست؛ بلکه در بطن آن عواملی عمیقتر نهفته است: جهالت، ضعف فرهنگی، وبحران هویت است لهذا برای بیرونرفت از مشکل که چرا ما با تاریخ پنجهزار ساله خود از قافله بیشرفتهای برق آسای جهان به عقب مانده ایم ضروت است که بخاطر منافع ملی اعمال وکردار خود بازنګری نمایم.
پاسخ به سوالات ذیل
آیا افغانستان به زعم بعضی ازهموطنان خراسان بود؟
که ازافغان بودن خود انکار و خود را خراسانی میدانند!
جوابات مستند که افغانستان هیچگاه خراسان نبوده ونمیباشد بلکه قسمتهای افغانستان خراسان بود نه افغانستان خراسان.
اینک به تفصیل معلومات مستند جهت معلومات هموطنان در ذیل ارایه میشود.
اول-
آغاز را با نقل از کتاب مرحوم محمد یونس عینی که تحت عنوان ” افغانستان” خلاصه سوابق تاریخی و کرونولوژی واقعات”(ص ۵۱)
“واجد علی هندی در سال ۱۸۴۵م در صفحه ۲۲۶ کتاب “مطلع العلوم و مجمع الفنون” خود در باره جغرافیای خراسان گوید: غرب آن مملکت فارس و شرق آن هندوستان و به طرف شمال مملکت تاتار و بطرف جنوب خلیج عرب می باشد. هرات، قندهار، غزنی و کابل از بلاد مشهور خراسان است. اقسام خوراکه انگور، سیب، ناشپتی و انار محصول آن ملک است. “
دوم:-

مصاحبه محترم سمع مهدی در رسانه ای به نام «امو» با توماس فیلد، استاد دانشگاه
باستون امریکا. https://share.google/q4y0Qiw09LnGOaDul
سوم:-
نویسنده این مقاله را قرار نگرفته موضوع ذیل را نیز با هوش مصنوعی که یک مرجع بیطرف است تماس گرفته و سوالات ذیل را مطرح نمودم.
اول سوال:-
آیا افغانستان در گذشته «خراسان» نامیده میشد ؟
آیا تمام سرزمین افغانستانِ امروزی در گذشته «خراسان» گفته میشد ؟
جواب “هوش مصنوعی“.
نخیر.
چرا؟
زیرا جنوب و مرکز افغانستان در منابع تاریخی با نامهای زیر شناخته میشدند:
- زابلستان (منطقهٔ قندهار – زابل)
• غور (مرتفعات مرکزی)
• اَرَخوسیا / روخَج
• سیستان (بخشهایی از نیمروز – فراه)
• گندهارا / کابلستان (کابل و منطقهٔ پیشاور)
بههمین دلیل، افغانستان مجموعه ای از چندین ناحیهٔ تاریخی بوده است و تنها بخشهایی از آن مربوط به خراسان محسوب میشد.
بنابراین، قسمتهای بزرگی از افغانستانِ امروز در گذشته «خراسان» نامیده میشد، اما تمام کشور امروزی افغانستان هرگز بطور رسمی «خراسان» نام نداشته است.
نتیجهٔ نهایی (به زبان ساده)
افغانستان هیچگاه بهعنوان یک کشور واحد «خراسان» نامیده نشده است.
اما بخش بزرگی از افغانستان از جمله هرات، بلخ، بدخشان و مناطق شمالی برای بیش از یکهزار سال جزئی از خراسان تاریخی بودهاند.
سوال دوم:- از ” هوش مصنوعی”
در کدام جاه پایتخت خراسان بود؟
خراسان در طول تاریخ تنها یک پایتخت نداشت، زیرا این سرزمینِ بزرگ بیش از یکهزار سال زیر فرمانرواییهای مختلف وجود داشته است.
با این حال، چند ین شهر در دورههای گوناگون بهعنوان پایتخت (یا مرکز اداری) خراسان خدمت کردهاند.
در اینجا پایتختهای تاریخی خراسان بزرگ ذکر میشوند:
۱. نیشاپور مشهورترین و پایدارترین پایتخت در ایران امروزی.
پایتخت به ویژه در دورههای:
دولت طاهریان( ۸۲۱–۸۷۳)
اوایل دورهٔ سامانیان
سدههای نخستین اسلامی
نیشاپور را غالباً «پایتخت خراسان کهن» مینامند، زیرا برای قرنهای طولانی مرکز اداری، فرهنگی و اقتصادی بود.
۲. مرو – یکی دیگر از پایتختهای بزرگ در ترکمنستان امروزی
پایتخت در دورهٔ:
امپراتوری سلجوقی (سدههای ۱۱–۱۲)
والینشین خراسان در عصر عباسی
مرو در اوج خود یکی از بزرگترین شهرهای جهان به شمار میرفت.
۳. هرات – پایتخت مهم در سدههای بعدی
در افغانستان امروزی
پایتخت در دورهٔ:
امپراتوری تیموری (۱۴۰۵–۱۵۰۷)
یکی از مراکز مهم ولایتی در دولتهای اسلامی پسین هرات در دورهٔ تیموریان به مرکز سیاسی و فرهنگی خراسان تبدیل شد و این دوره را غالباً « رستاخیز خراسان» مینامند.
. بلخ – پایتخت تاریخیِ آغازین
در افغانستان امروزی
مهم در دورههای:
پیش از اسلام و اوایل دورهٔ اسلامی
مشهور به «اُمّالبلاد / مادر شهرها”
با آنکه همیشه پایتخت اداری نبود، اما یکی از مراکز مهم معنوی و فرهنگی خراسان به شمار میرفت.
خلاصه (پاسخ کوتاه)
خراسان در طول تاریخ چندین پایتخت داشته است، اما مهمترین و مشهورترین آن نیشاپور بود.
پایتختهای مهم دیگر، بسته به دوره و شاهنشاهی، شامل مرو، هرات و بلخ میشدند.
نتیجه گیری از مطالب متذکره فوق الذکر.
در روزگاری که جهان با شتابی حیرتانگیز به سوی ثریا، یعنی قلّهٔ پیشرفتهای علمی، فرهنگی و تمدنی رهسپار است، افغانستان همچنان در گرداب بحرانهای پیدرپی دست وپا میزند. این فاصلهٔ عظیم میان پیشرفت جهانی و وضعیت کنونی ما، تنها نتیجهٔ جنگهای بیرونی یا فشارهای سیاسی نیست؛ بلکه در بطن آن عواملی عمیقتر نهفته است: جهالت، ضعف فرهنگی، و بحران هویت.
از مطالعه مطالب فوق به نتیجه رسیدیم که!
در بسیاری از کشورها، یک نام توانسته است ملتهای چندقومی را گرد آورد؛ اما در افغانستان، به جای آنکه نامها پلی باشند برای همگرایی، گاهی به ابزار جدایی تبدیل شدهاند.
مسألهٔ اصلی تنها «نام» نیست؛ ریشه در نبود دولت ملی، عدالت اجتماعی، واحساس مشترک سرنوشت دارد.
تا زمانی که این بنیادها اصلاح نشود، تغییر نام یا بحث بر سر آن نه تنها مشکل را حل نمیکند، بلکه شکافها را عمیقتر میسازد.
با تذکرات فوق سوال من از انانکه خود را از افغانستان نمیدانند و به افتخار خود را خراسانی خطاب میکنند و عده ای از جوانانی را که از سوابق تاریخی مادروطن خود آگاهی ندارند اغوا میکنند میپرسم که بفرمایند بگویند که در کدام سند آمده که افغانستان خراسان بوده و اگر سندی ندارند باید لجاجت را کنار بگذارند و بروی اسناد قبول فرمایند که بعضی قسمتهای افغانستان قدیم، فارس، آسیایی مرکزی و حتی هند جز خراسان بوده اند اما هیچ یکی از کشورهای متذکره بشمول افغانستان خراسان نبوده اند و نه یکی از کشورهای متذکره بشمول فارس یعنی ایرانی امروزی که پای تخت خراسان بود خود را خراسانی ندانسته و نمیداند به جز از عده ای محدود از هموطنانما. لهذا خواهش محترمانه و دوستانه من از هموطنان این است که از تاریخ ایران که پارس بود، ترکیه که ترک بود ، روسیه که روس بود ، کشورهای عرب و هندوستان امروزی قوم گرایی را بخاطر منافع ملی کنار زده اند و فلسفه ملت سازی ( Nation building) را برای وحدت ملی انتخاب و قدمهای سریع را برای پیشرفت جوامع خود برداشته اند بیاموزیم وعمل نمایم ما باید به قوانین اساسی که بمنظور ملت سازی و وحدت ملی ساخته شده بودند احترام بگزاریم و به بزرگان اقوام مختلف که با نظرداشت مصالح ملی قوانین اساسی را تدوین و منظور نموده اند احترام بگزاریم، یعنی سیر تاریخ در کشورهای مترقی و عوامل عقب ماندگی ما از کشورهای دیگر را جستوجوه و به اشتباهات گذشته خود خاتمه دهیم یعنی با آموزش از تاریخ گذشته جنجالهای قومی ، زبانی ، سمتی و مذهبی را که خود و یا د ستوری، تیشه را بدست گرفته ایم و ریشه های مادرخود که بخون نیکان به میراث برده ایم را قطع میکنیم، کنار بگذاریم و با احترام به قوانین اساسی ۱۹۲۳م، ۱۹۶۴م و قانون اساسی ۲۰۰۳م که در آن کشور عزیز ما به نام ” افغانستان” ملت ما بنام ” افغان” و زبانهای رسمی ما ” پشتو و دری” از طرف لویه جرگه های که از تمام ملت نمایندگی میکردند تصویب گردیده اند به موضوعات که تکرار آن بی اساس و بی بنیاد است خاتمه داده سیر تاریخ کشور خود را چون جهان مترقی از” قهقرا به ثریا” سوق دهیم .
و من الله توفیق.
;فهرست منابع که هوش مصنوعی استفاده نموده (Chicago Style – Bibliography)
Primary & Classical Sources
- al-Bīrūnī, Abū Rayḥān. Alberuni’s India. Translated by Edward Sachau. London: Kegan Paul, 1910.
- Ibn Battuta. The Travels of Ibn Battuta. Translated by H.A.R. Gibb. London: Hakluyt Society, 1929.
- Firishta, Muhammad Qasim. History of the Rise of the Mahomedan Power in India. London: Longman, 1829.
- Katib, Faiz Mohammad. Siraj al-Tawarikh. Kabul: Government Press, 1912–1919.
- Nizamnama-ye Asasi-ye 1302 (1923). Kabul: Government of Afghanistan.
Secondary & Modern Scholarly Sources
- Adamec, Ludwig. Historical Dictionary of Afghanistan. Lanham: Scarecrow Press, 2003.
- Bailey, Harold. “Afghan.” Bulletin of the School of Oriental and African Studies 12, no. 1 (1950).
- Barfield, Thomas. Afghanistan: A Cultural and Political History. Princeton: Princeton University Press, 2010.
- Crews, Robert D. Afghan Modern: The History of a Global Nation. Cambridge: Harvard University Press, 2007.
- Dupree, Louis. Afghanistan. Princeton: Princeton University Press, 1973.
- Hosking, Geoffrey. Russia and the Russians. Harvard University Press, 2001.
- India Office Records. Afghan Boundary Commission Papers. London, 1880–1905.
- Hourani, Albert. A History of the Arab Peoples. Harvard University Press, 1991.
- Minorsky, Vladimir. “The Afghan.” In Encyclopaedia of Islam. Leiden: Brill.
- Zürcher, Erik Jan. Turkey: A Modern History. London: I.B. Tauris, 2004..
هیهکننده: انجنیر فضل احمد افغان
کانادا – ۲۰۲۵
مقدمه
در فضای اجتماعی امروز افغانستان، پرسشهای مربوط به هویت ملی، پیشینۀ تاریخی واژهها، و جایگاه سرزمین افغانستان در تمدن منطقه، دوباره بهصورت گسترده مطرح شده است. بخشی از این بحثها از کمبود آگاهی تاریخی سرچشمه میگیرد و بخش دیگر تحت تأثیر روایتهای نادرست، تبلیغات احساساتی و برداشتهای نادقیق قرار دارد.
این مقاله با رویکردی بیطرفانه، مستند و علمی میکوشد برخی از پرسشهای مهم شهروندان را روشن سازد؛ از جمله:
- واژۀ «افغان» در گذشته چه معنا داشته و امروز چه جایگاهی دارد؟
- رابطهٔ میان «دری» و «فارسی» چیست؟
- آیا افغانستان در گذشته «خراسان» نامیده میشد؟
- بحران هویت در افغانستان چگونه شکل گرفته است؟
هدف این نوشته نه داوری سیاسی، نه دفاع از قوم خاص، و نه دامنزدن به اختلافات است؛ بلکه ایجاد فهم مشترک و استحکام وحدت ملی است؛ وحدتی که شرط بنیادین پیشرفت کشور میباشد.
۱. واژۀ «افغان» در تاریخ: از مفهوم قومی تا هویت ملی
۱.۱. شواهد کهن
مطالعهٔ منابع معتبر سانسکریت، پهلوی و اسلامی نشان میدهد که واژۀ «افغان» یا «افاغنه» در طول تاریخ عمدتاً به قبایل پشتون اطلاق میشده است. نمونههایی از کاربرد تاریخی:
- ابوریحان بیرونی، تحقیق ما للهند
- رحلهٔ ابن بطوطه
- تاریخ فرشته، نظامالدین فرشته
- بابرنامه
- منابع صفوی و مغولی
در همۀ این منابع، «افغان» نام قومی است نه نام ملی.
۱.۲. دورۀ درانی و پیش از دولتسازی مدرن
تا اواخر سدۀ نوزدهم، حتی در اسناد دورۀ امیر عبدالرحمن خان، ترکیباتی چون «افغان و تاجیک» یا «افغان و هزاره» مشاهده میشود؛ که نشاندهندۀ معنای قومی واژه است.
۱.۳. تبدیل «افغان» به هویت ملی
دگرگونی معنایی واژه از قومی به ملی در نتیجۀ تحولات حقوقی دولت افغانستان شکل گرفت:
- قانون اساسی ۱۹۲۳
مادهای صراحت دارد که: «جمیع اهالی افغانستان افغان خوانده میشوند.» - قانون اساسی ۱۹۶۴
این تعریف را دوباره تأیید کرد.
بنابراین، از سال ۱۹۲۳ به بعد، «افغان» عنوان هویت حقوقی و ملی همۀ اتباع کشور گردید.
۱.۴. تحلیل تطبیقی
تبدیل نامهای قومی به نام ملی در تاریخ جهان امر رایجی است، مانند:
- ترک → ترکیه
- روس → روسیه
- عرب → ملتهای عرب
- هندی → جمهوری هند با صدها قوم و زبان
افغانستان نیز در روند دولتسازی مدرن همین مسیر را پیموده است.
۲. زبان «دری» و «فارسی»: یک زبان با دو نام
۲.۱. ریشهٔ تاریخی زبان
زبان امروزین ما ـ که در افغانستان «دری»، در ایران «فارسی» و در تاجیکستان «تاجیکی» نامیده میشود ـ ادامهٔ یک زبان واحد است که در حوزۀ فرهنگی بلخ، هرات، مرو، تخارستان و باختر شکل گرفته است.
پیشینۀ این زبان چنین است:
- پهلوی شرقی
- فارسی میانه
- دری
- فارسی دری
- فارسی
۲.۲. قدامت واژۀ «دری»
نام «دری»:
- در متون ساسانی پیش از اسلام ذکر شده است؛
- در آثار رودکی، بلعمی، ناصرخسرو و بیرونی نیز مشاهده میشود؛
- مرکز اصلی آن در منابع کهن «بلخ» و دربارهای خراسان ذکر شده است.
از اینرو، واژۀ «دری» از نظر تاریخی قدمتی بسیار بیشتر از «فارسی» دارد.
۲.۳. رواج واژۀ «فارسی»
از سدۀ سوم هجری به بعد، و با قدرتگیری صفاریان، سامانیان و غزنویان، واژۀ «فارسی» در جهان اسلام رواج یافت.
از قرون ۴ و ۵، ترکیب «فارسی دری» نیز بهکار میرفت.
۲.۴. نتیجهٔ نهایی
- زبان یکی است؛ نامها متفاوتاند.
- در افغانستان، نام «دری» ریشهٔ تاریخی کهنتر دارد.
- در ایران، نام «فارسی» رواج یافته و رسمی است.
۳. آیا افغانستان در گذشته «خراسان» نامیده میشد؟
۳.۱. تحلیل جغرافیایی تاریخی
براساس منابع معتبر تاریخی، نهتنها تمام افغانستان خراسان نبوده است، بلکه بسیاری از مناطق جنوبی و مرکزی نامهای مستقل داشتهاند؛ مانند:
- زابلستان (قندهار، زابل)
- غور
- ارخوسیا / روخج
- سیستان (بخشهایی از نیمروز و فراه)
- گندهارا / کابلستان
به همین دلیل، افغانستان مجموعهای از چندین ناحیۀ تاریخی بوده است و تنها برخی بخشهای شمال و غرب آن شامل خراسان تاریخی بودهاند؛ مانند:
- هرات
- بلخ
- بدخشان
- مرو و تخارستان (در بخشهای امروز خارج از افغانستان)
۳.2. نتیجهٔ مستند و قطعی
- بخشهایی از افغانستان بیش از هزار سال جزئی از خراسان بودهاند.
- اما تمام افغانستان هیچگاه «خراسان» نامیده نشده است.
- هرات مهمترین پایتخت خراسان در دورۀ تیموریان بوده است.
۴. بحران هویت در جامعهٔ امروز افغانستان
روزگار ما زمانی است که جهان با شتابی حیرتانگیز بهسوی پیشرفت علمی و فرهنگی میرود، اما افغانستان همچنان با:
- بحران هویت
- ضعف آگاهی
- برداشتهای نادرست
- تفرقهگرایی قومی و زبانی
دست و پنجه نرم میکند.
ریشهٔ مسئله نه در نام کشور و نه در نام زبان، بلکه در نبود:
- دولت ملی فراگیر
- عدالت اجتماعی
- فرهنگ همپذیری
- احساس مشترک سرنوشت
است.
تا زمانی که این بنیادها اصلاح نشود، تغییر نام مکانها یا زبانها نمیتواند مشکل را حل کند.
۵. جمعبندی و نتیجهگیری
از تحلیلهای تاریخی و زبانی فوق میتوان به نتایج زیر رسید:
۱. واژۀ «افغان»
- پیشینهای قومی دارد،
- اما از ۱۹۲۳ عنوان رسمی همۀ اتباع کشور است.
۲. زبان دری و فارسی
- یک زباناند با دو نام،
- «دری» در افغانستان قدمت تاریخی بیشتری دارد.
۳. خراسان
- بخشی از افغانستان بوده،
- اما هیچگاه نام تمام افغانستان نبوده است.
۴. ضرورت ملتسازی
تجربۀ کشورهای موفق مانند ترکیه، روسیه، هند و کشورهای عربی نشان میدهد که:
- کنارگذاشتن تعصبهای قومی
- احترام به هویت مشترک
- وحدت در چارچوب قانون اساسی
تنها راه پیشرفت است.
افغانستان نیز برای گذار از بحران کنونی نیازمند:
- بازسازی هویت ملی
- تقویت وحدت
- احترام به تنوع
- و تمرکز بر مشترکات تاریخی و فرهنگی
میباشد.
کانادا:- ۷دسمبر ۲۰۲۵م
منابع (Chicago Style)
Primary & Classical Sources
- al-Bīrūnī, Abū Rayḥān. Alberuni’s India. Trans. Edward Sachau. London: Kegan Paul, 1910.
- Ibn Battuta. The Travels of Ibn Battuta. Trans. H.A.R. Gibb. London: Hakluyt Society, 1929.
- Firishta, Muhammad Qasim. History of the Rise of the Mahomedan Power in India. London: Longman, 1829.
- Katib, Faiz Mohammad. Siraj al-Tawarikh. Kabul: Government Press, 1912–1919.
- Nizamnama-ye Asasi-ye 1302 (1923). Kabul: Government of Afghanistan.
Secondary Sources
- Adamec, Ludwig. Historical Dictionary of Afghanistan. Scarecrow Press, 2003.
- Bailey, Harold. “Afghan.” Bulletin of the School of Oriental and African Studies 12, no. 1 (1950).
- Barfield, Thomas. Afghanistan: A Cultural and Political History. Princeton University Press, 2010.
- Crews, Robert D. Afghan Modern: The History of a Global Nation. Harvard University Press, 2007.
- Dupree, Louis. Afghanistan. Princeton University Press, 1973.
- Minorsky, Vladimir. “The Afghan.” In Encyclopaedia of Islam. Leiden: Brill.
- Zürcher, Erik Jan. Turkey: A Modern History. I.B. Tauris, 2004.
Our Pashto-Dari Website
د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه
د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :
Support Dawat Media Center
If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320
Comments are closed.