مروری برزندگی امیردوست محمدخان (قسمت چهارم)

کاندید اکادمیسین سیستانی

105

بازگشت امیر به کشور و نبرد با انگلیس ها در1840

(قسمت چهارم)

در ماه جولای ۱۸۴۰امیردوست محمدخان از شهر سبزبعد از عبور از دریای آمو به خلم  آمد ومورد استقبال والی خلم قرارگرفت. امیر با همکاری والی خلم  برای جلب همدلی ومساعدت سران قومی مجلسی تشکیل داد و درباره جهاد با انگلیسها به مشورت پرداخت. امیر خاطرنشان کردکه، درنظر دارد دولت از دست رفتۀ خود را دوباره تاسیس کند. امیر به والی خلم وعده داد که در دولت آینده وزیر او خواهد بود.والی خلم که بعد از استقرارانگلیسها درکابل اختلافات خود را نتوانسته بود با آنها  حل کند، نیت داشت که از طریق همکاری با امیر خواستهای خود را برانگلیسها تحمیل نماید. بنابرین او به جمع آوری سپاه و پول برای امیراز سران مزارشریف و قندز آغاز نمود. (موهن لال، همان ،ج۲،ص ۲۶۸)

بقول فرهنگ، شش هزارسوار اوزبک بعزم جهاد  بدور امیرجمع شدند و او با این قوا بسوی بامیان مارش کرد.( فرهنگ،ج۱، ص۲۵۸)  زعیم ایبک(میر بابه بیک) دوست ادارۀ انگلیس بود و با برادر خود والی خلم مناسبات حسنه نداشت، توسط قوای مشترک امیرو والی از قدرت بزیرکشیده شد.

 

حملۀ  امیر بر پایگاه های انگلیس در بامیان:

موهن لال،جاسوس انگلیس با کراهت از اشغال پایگاه های انگلیسی توسط  امیر دوست محمدخان یاد کرده گزارش میدهد:”بتاریخ ۳۰ اگست سردار محمد افضل خان پسر ارشد امیردوست محمدخان با پنجصد سوارمسلح پایگاه نظامی انگلیس را در باجگاه مورد حمله قرارداد، اما حمله او[توسط توپخانه] دفع گردید. درهمان شب استخبارات بمارسید که شخص امیربا سپاه عظیم در جناح جنوبی ایبک رسیده(بعنی حمله نموده) که دراثر آن تورن راتریRattray با سپاه جانبازان خود بطرف سیغان عقب نشینی نموده است. دراین هنگام تمام پایگاه های بیرونی انگلیس درشمال کابل به تصرف امیردرآمده بود، حتی پایگاه مهم سیغان نیز تخلیه شده ومقدار زیاد ذخایر کارآمد بدست دشمن(امیر) افتاده بود. دراینجا بود که یک تولی ازسپاهیان افغان که توسط تورن هاپکنز (Hopkins) تربیه شده بودند به امیردوست محمدخان پیوستند. صاحب منصب افغانی این تولی شاه محمد نام داشت. متباقی سپاه افغانی را انگلیسها خلع سلاح کرده رخصت کردند تابجای پیوستن با امیر به کابل برگردند. امیرخان، برادرعبدالرشید (جاسوس انگلیس)،نیز به لشکر امیرپناه برد. بقیه سپاه انگلیس در با میان تجمع کردند، وبه انتظارکمک از کابل ماندند. ” (موهن لال، همان اثر،ج۲، ص ۲۷۰)

خبر اين واقعه به سرعت  به کابل رسيد و مکناتن قواى تحت فرمان جنرال سيل و کپتان کونولى ، برنس ، کاتن ، ريترى و غيره مجهز با توپخانه و خمپاره بسوى هندوکش سوق کرد. داکتر لارد(پولیتیکل ایجنت بامیان) از دگرمن دنى کمک خواست و اوبا توپخانه مجهزى متوجه خُلم(بامیان درست است) شد. و يک هفته پس از نبرد باميان، حکمران خُلم (مير محمد امين) را وادار به انصراف از همکارى با  امير ساخت.( نفتولاخالفين ، انتقام در جگده لگ ، ترجمه عالم دانشور، مسکو١٩٨٥، ص٣٤١-٣٤٣)

بقول موهن لال،در تاریخ ۷ سپتمبر (۱۸۴۰) دگرمن دنیDennie کابل را به قصد تقویت سنگر بامیان ترک گفت. قرار اخبار واصله تعداد لشکر امیر و والی خلم به مراتب بیشتراز رقمی  بود که بما اطلاع داده بودند. دگرمن دنی بعد از مواصلت به بامیان، بالای مواضع دشمن حمله کرد ودشمن را از سنگرهای شان به عقب راند. قطعه سواره نظام جانباز تحت قیادت تورن اندرسن Anderson وسپاهیان آقای لارد وتورن کونولی به چهارطرف تاخته صفوف ازبکهای مهاجم را درهم شکستند و با سپاهیانی که فرارکرده و به امیر پیوسته بودند با قساوت معامله نمود .

امیردوست محمدخان با پسرانش ش و والی خلم بعد از اینکه ۶۰۰ تن در این جنگ کشته دادند، خود را از محاصره نجات داده فرارکردند وهمه خیمه وخرگاه ومقدار زیاد مواد خوراکی شان بدست سپاه انگلیس قرارگرفت.(موهن لال این گزافه گوئی را محض برای خوشنودی دولت مردان انگلیس مینویسد، والا خود در آغاز میگوید که تمام پایگاه های انگلیس درشمال کابل توسط امیر دوست محمدخان فتح وتسخیر شده بود.)

 

قطع همکاری والی خلم با امیر:

داکتر لارد، والی خلم را که پسرش طور گروگان در دربارشاه شجاع بود، تهدید کرد که زندگی پسرت را به خطر نینداز و اگر از حمایت امیر دست بگیری، پاداش بهتری نصیب تو خواهد شد. چنانکه موهن لال مینوسد:” به تاریخ ۲۸ سپتامبر ۱۸۴۰، والی خلم نماینده خود را نزد داکتر لارد،پولیتیکل ایجنت انگلیس فرستاد و شرایطی را که قبلاً به اوپیشنهاد شده بود، برای متارکه قبول نمود. به اساس این توافق سران اوزبک از دادن هرنوع کمک به امیر امتناع ورزیدند.”( موهن لال، همان اثر،ج۲، ص ۲۷۱)

امیردوست محمدخان وقتی دید والی خلم با بقیه نیروهای اوزبک خود ازجنگ با انگلیس دست گرفته ، دریافت که دشمن کارخود را کرده و او با نیروی اندک نمیتواند در برابر سپاه مجهزبا توپخانه کاری از پیش ببرد، بنابرین از پیروزی بردشمن در بامیان مایوس شد، ولی از دریافت دعوتنامه های خوانین کوهستان مسرور گردید وتصمیم گرفت بطرف کوهستان حرکت کند. امیر بعد از مارش خسته کننده به درۀ غوربند رسید، لیکن در اینجا میرهزاره با ۷۰۰ نفر پیروان خود از امیر برید، درحالی که یک روز قبل یک رأس اسپ اعلی با یراق نقره به امیر پیش کش کرده بود. (موهن لال،همان اثر،ج۲، ص۲۷۲)

بقول مولف نواى معارک: امير پس از ١٢ روز جنگ، بالاخره از پناه صخره های کوه  بزیرکشید و با ۱۶ تن همراهان خود به خانه عبدالسبحان، يکى از خوانين چاريکار رفت.عبدالسبحان خان صاحب هشت قلعه و ده هزار مرد جنگى بود. او در آغاز ازمهمان خود بگرمى پذيرائى کرد، ولى شب هنگام برادر خود محمد سعيد را نزد انگليسها فرستاد تا اگر خواسته باشند بيايند و امير را دست بسته با خود ببرند و پاداش او را بدهند. انگريز ها به رهنمائى محمدسعيد برادر ميزبان آمدند و قلعه را در محاصره گرفتند. امير دوست محمدخان مصروف خوردن غذا بود که از محاصره قلعه آگاه شد. امير فوراّ دست از خوردن غذا گرفت و خطاب به عبدالسبحان خان گفت :« اى مردود کافر! اين چه بى ايمانى است که فوج انگريز بر من آوردى ؟ و شمشير آبدار بجانش حواله نموده دوقطعه اش کرد … و محمد سعيدخان برادرش که همراه فوج بود از مرگ نجات يافت.»( نوای معارک، ص ۱۴۲)  سپس امير و همراهانش با شمشيرهاى آخته راهشان را از ميان سپاه دشمن باز کردند و در کوهستان  نزد مير مسجدى خان رفتند (همانجا، ص ۱۴۲).امير از طرف میرمسجدیخان و سلطان محمد خان نجرابى پذيرائى شد و بلادرنگ بحيث یک رهبر ملى ، در رأس قواى مبارزين قرارگرفت.

 

حملۀ  انگلیس ها برقلعه میرمسجدی خان  درجلگۀ خواجه خضری:

نبردهاى مير مسجدى خان غازى انگلیسها درقلعه خواجه خضری  پروان از کارنامه هاى بزرگ ملى است که بحيث يک حماسه فنا ناپذير در تاريخ قرن ١٩ افغانستان جايگاه خاصی يى دارد .

خاطره اين حماسه افتخار بر انگيزملى را يکى از شعراى کوهستان بنام ملا محمدغلام آخندزاده پسر ملا تيمور متخلص به «غلامى » در سال ١٢٥٩ هق =١٨٤٢م ، زير عنوان «جنگنامه مير مسجديخان غازى» ، بزبان ساده و عام فهم برشته نظم در آورده است . اهميت اين اثر در آن است که شاعر آن جزء واقعات ميزيسته و شايد سهمى هم در آن واقعات داشته بوده باشد.( جنگنامۀ میرمسجدیخان کوهستانی ، چاپ١٣٣٦ ش کابل)

و اما قبل از روايت جنگنامۀ غلامى ، در اينجا ابتدا خاطرات موهن لال،منشی برنس وجاسوس مجرب انگلیس را که خود درخاموش کردن این شورشها با سپاه انگلیس در پراوان وکوهستان همراه بوده ،از نظرمیگذرانیم وبعد به روایات جنگنامه غلامی می پردازیم.

موهن لال مینویسد:” بتاریخ ۳  اکتوبر۱۸۴۰م در اول صبح سپاه انگلیس قلعۀ جلگه را درمحاصره قرار دادند. دیوارهای قلعه جلگه خیلی قوی ومستحکم بودند، توپهای سپاه انگلیس رخنه ای در دیوارقلعه ایجاد نتوانستند.( موهن لال، همان اثر، ص  ۲۷۴) مگر غبار میگوید توپخانه انگلیس توانست رخنه در دیوار قلعه ایجاد کنند.( غبار، ،ج۱، ص۵۴۱)

 ملاغلام غلامی، شاعر کوهستانی که خود شاهد صحنه وغالباً خودجزو غازیان بوده، شهادت میدهد که میرمسجدی خان قبل ازآمدن  سپاه انگلیس به پروان، خود را برای نبرد با سپاه اشغالگر آماده کرده بود وبه برادران خود ومبارزینی که دراین مقاومت با اویکجا شده  بودند، وظایفی سپرده بود. مير مسجدى خان و برادرش و پسران او غلام و احمد و باقى مبارزين کوهستان  که تعداد آنها به پنجاه نفر ميرسيد، با کارد و سيلاوه با انگليسها در اطراف قلعه او در آويختند و انگليس ها را شکست دادند. تا اينکه آتش بارى توپخانه انگليس شروع شد، آنگاه مبارزين داخل قلعه شدند و در اثر آتش شديد توپخانه ،قلعه از هم فرو غلطيد. مجاهدين از آن قلعه برآمدند و  قلعه خواجه خضری را پايگاه عمليات بعدی خويش قراردادند.

برنس ترتيبات يک شبيخون را گرفت و فرداى آن قبل از طلوع آفتاب ، قلعه مير مسجدى خان در خواجه خضرى ،محاصره شد. مير مسجديخان از زيادى لشکر دشمن نهراسيد و بقول غلامى بر همرزمان خود فرياد زدکه :

 

چنين گفت آن مسجــدى برسران          کـه اى کــامگاران و نـام آوران

نماند کسى در جهـان جـاويــدان          چنــين است امــرِخــداى جــهـان

هـرآنکــو ز مـادر بـزائيـده است          به آخـرسـرش خاک سائيده است

بـود آنکــه نامى به چنگ آوريـم          شگـفـتى به خلـق فـرنگ آوريـم

بباشيد در جنـگ هــمـه  پـايــدار          که اين نـام مـانــد زمـا  يـادگــار

به يک بـرج ديوار«درويش» را          فـــرستـاد جـان و دل خـويش را

دگربـرج دردست «احمد» سپرد          «محمدشه» را همـره خويش برد

بفرمود آنگاه که اى ســر کشـان          چــه داريـد ديـگــر مــدار نـشـان

بگـيريـد اين کافـران را به تــير           که اينجا مبـادا شــوند پاى گــير

(جنگ نامه میرمسجدیخان ، ١٥٩ -160)

بدينسان مير مسجدى خان با افراد خود بر برجهاى قلعه قرار گرفتند و جنگ آغاز شد. هيچ فيرى از جانب مجاهدين خطا نميکرد، اما توپخانه دشمن قابل دفاع نبود و توانست ديوارى از قلعه را بشگافد ، پس سپاه انگليس بالاى اين شکاف بزرگ ريختند. مير مسجديخان و همرزمانش با سيلاوه هاى ثقيل خود دهنه شکاف را سد کردند. ديگر آتش توپ و تفنگ از کار فرو ماند و جنگ تن بتن آغاز شد. دسته هاى دشمن يکى پى ديگر در دهنه شکاف ميرسيدند و مى جنگيدند. مير مسجدى خان که زخم سختى از سر نيزۀ دشمن برداشته بود ، در دهنه شکاف مثل شير زخمى شمشير ميزد. سپاه انگليس که چنين مقاومتى از يک عده چند نفرى ديد، جرئت پيشروى را از دست داد، زيرا ضيقى شکاف مجال هجوم دسته جمعى را نمى داد. اين است که دسته هاى مهاجم به عقب کشيدند و مير مسجدى خان با همراهان خود درتاریکی شب از قلعه خارج شد و به استقامت نجراب حرکت کردند.

مبارزين ملى کوهستان، بخصوص دسته محدوديکه به دور مير مسجدى خان و محمدشاه خان وميردرويشخان جمع شده بودند، چه در جنگ هاى تن بتن جلگه خواجه خضرى نزديک چاريکار و چه در جنگ هاى بابه قشقارو گرد و نواح آن شجاعت بى نظيرى از خود نشان داده با کارد و خنجر و تبر و تفنگ هاى دهن پر قديم خود با عساکر منظم و توپخانه دشمن مقابله کرده و چندين ده نفر سرباز و افسر سپاه فرنگى را نابود کردند و دسته هاى سواره و پياده آنها را شکست دادند. همين دليرى و شجاعت مير مسجديخان بود که هنوز هم موضوع ترانه هاى محلى ، بعد از گذشت بيش از ۱۵۰سال ،در زبان مردمان اين سرزمين سارى و جارى است.( غبار ، ص ٥٤١ – ٥٤٢)

مبارزات خواهر امیر در پروان و کوهستان:

سپاه انگلیس بعد از تخریب قلعه میرمسجدی خان  بتاریخ ۸ اکتوبربسوی بابه قشقار که محل ومسکن میردویش برادر میرمسجدیخان بود حرکت کردند.موهن لال میگوید: به تاریخ ۸ اکتوبر سپاه انگلیس بطرف چاریکار حرکت کرد تا جلو امیر دوست محمدخان را بگیرد که از راه درۀ غوربند  به نزدیک توتم دره رسیده بود  ومیخواست به بابه قشقار برود واز آنجا به کمک میردرویش خان برکابل حمله کند. دراینجا سپاهیان افغان در لشکر انگلیس (همینکه از نزدیک شدن امیردوست محمدخان شنیدند) روبفرار نهادند و به  تاریخ ۱۴ اکتوبر تمام سپاهیان کوهستانی از تولی بریدمن مول فرارنموده به امیردوست محمدخان پیوستند. لذا سپاه انگلیس با قبول همه خطرات بطرف قره باغ حرکت کرده ودرتاریخ ۱۵ اکتوبر درآنجا سنگر گرفتند. درنزدیکی اینجا قلعه بابه قشقارقرارداشت که یک قلعه بسیار مستحکم ودر تصرف میردویش خان قرارداشت. میردویش خان، یکی از سران یاغیان(مبارزین ملی-س-) و دشمن سرسخت انگلیس بود. دراین وقت یکی از خواهران امیردوست محمدخان، مشهور به مادرمددخان نزد میردرویش خان رفته وچادر انداخته بود و او را به حمایت امیر تشویق کرده بود.

موهن لال، میگوید که « از زبان کسان نزدیک اوشنیده ام که بعد از حمله امیر به بامیان وشکست او درآنجا، این زن شب و روز بخانه سران کوهستان میرود ، قرآن را درمیان میگذارد وبلباس آنها گره میزند وحمایت وهمکاری آنها رابرای برادرش کمایی میکند. در بین افغانها گره انداختن بدامن مردان وسیلۀ موثراست برای جلب حمایت وترحم آنها که به اساس عنعنه ملی رد شده نمیتواند، خصوصاً که توسط زنی سرشناس صورت بگیرد.”( موهن لال، همان اثر، ص۲۷۵،ج۲)

موهن لال بازهم در مورد این خواهر امیرمینویسد:«این زن که اکنون بیوه است وبه نام مادر مددخان یاد میشود، به برادر خود امیر کابل شباهت دارد وزنی است متهور وفعال. هنگامی که تمام افراد فامیل امیرزندانی [وبعد]به هندوستان اعزام شدند، این زن به هروسیله ممکن دست زد تا اولیای انگلیس را راضی بسازد که همراه خواهرش( ظاهرا مادر عبدالرشید خاین،خانم عبدالامین خان توبچی باشی – سیستانی) درکابل بماند. مشارالیها میدانست که گرچه برادرش در ترکستان بسرمی برد، عاقبت عودت خواهد کرد وآنوقت قیام ملی درکشور صورت خواهد گرفت. به این منظوراو شخصاً بمنزل هریک از سران قومی میرفت و آنها را تحریک  به قیام برضد انگلیس مینمود. وهنگامی که امیردوباره خود را به میدان جنگ رساند و با سپاه ما در بامیان وکوهستان می جنگید، مشارالیها شب و روز آرام نداشت و از یک قریه به قریه دیگر میرفت ورئیس محل را با شفاعت بقرآنی که در دست داشت تحریک بجنگ وقیام ملی وحمایت از برادرش امیرالمؤمنین میکرد. هنگامی که امیر تسلیم شد، مشارالیها بسیار ماهرانه بجلال آباد گریخت و باوجود تعقیب ما(انگلیسها) ، خود را بنحوی به پشاور رسانید.» (موهن لال، همان،ص۱۸۵- ۱۸۶، ج۱)  

مقاومت میرسیف الدین خان در کاه دره (یا گل دره)

یکی دیگر از سران با نفوذ کوهدامن ، میرسیف الدین خان کاه دره یی بود. وی یکی از دشمنان سرسخت انگلیسها وشاه شجاع بود، که بقول موهن لال، در بیانات خود انگلیسها وشاه شجاع را بسیار دشنام میداد وحتی نامه ها میفرستاد که درانتظار عطش شیرین شهادت میباشد تا همه کفار راقتل عام کند یا اینکه درجنگ بدست یک کافر شهید شود. تمام مساعی اولیای انگلیس برای مفاهمه ومصالحه با این شخص بی نتیجه ماند. وجنگ با او یگانه راه  حل دانسته شد. اما دریک شب بسیار تاریک، ملک [میر] سیف الدین خان زعیم کاه دره با پنجصد نفربالای قرارگاه انگلیس از جلو وعقب حمله کرد، ولی چندان تلفاتی وارد کرده نتوانست. به تاریخ ۲۱ماه اکتوبر سپاه انگلیس از سه جناح بالای قلعه او حمله کرد وآن قلعه را که او غیرقابل تسخیر وانمود میکرد، اشغال نمود.میر سیف الدین خان با فامیل واقارب خود به کوه ها فرارکرده بود، سپاه انگلیس قلعه وشهرک کاه دره را حریق و بخاکسترمبدل ساختند. (موهن لال، همان اثر، ج۲، ص۲۷7)

بدينگونه قيام مليون کوهستانى و نجرابى که در رأس آن مير مسجديخان و محمدشاه خان ومیردرویش خان ومیرسیف الدیخان وعلیخان تتمدره یی  قرار داشتند، در طى ماه اکتوبر تا ٢ نومبر ١٨٤٠ به حد اعلى شور و هيجان و موفقيت رسيد.  مير مسجدى خان غازى که زخم منکرى بر داشته بود تا قيام کابل در نومبر ١٨٤١ م همچنان بيمار بود، ولى با آنهم دست از مبارزه  با بيگانگان متجاوز برنداشت و مجاهدين کوهستان را برای اشتراک درقيام کابل تشويق کرد.

 

پایان قسمت چهارم

مروری برزندگی امیردوست محمدخان (قسمت سوم)

 

 

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

DNB Bank AC # 0530 2294668 :د دعوت بانکي پته 
 NO15 0530 2294 668: له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب
Vipps: #557320 : د ویپس شمېره 

  Donate Here

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.