مروری بر زندگی امیر دوست محمدخان- (قسمت دوم)

کاندید اکادمیسین سیستانی

127

زندگی پر مشقت  امیر دوست محمد خان در بخارا

(قسمت دوم)

 

موهن لال کشمیری ، داستان زندگی پراز مشقت امیر را در بخارا و توقعات بیجای شاه بخارا را از امیر، با جزئیات آن درجلد دوم کتاب خود (زندگی امیر دوست محمدخان ) آورده است. با بهره گرفتن از گزارشات  موهن لال ودیگر منابع همان عهد  این نوشته سامان یافته است که اینجا باز تاب می یابد.

به گفتۀ موهن لال،امیرافغان با گرفتن پیام پادشاه بخارا سر راست نزد او رفت وبعد از شرفیابی بحضور پادشاه به عمارتی اقامت گزید که برای رهایش او تعیین شده بود.  در مدت پنج روزاول، غذا وطعام عالی از مطبخ پادشاه بخارا به مهمانان افغان تعارف شد، بروز ششم پادشاه بخارا شخصی بنام میرزاخان را نزد امیر فرستاد و از او تقاضا نمود خواهشات و احتیاجات خود را بگوید که درصورت امکان تامین گردد. دوست محمدخان به پادشاه  بخارا پیام فرستاد که هیچ چیزی از او نمیخواهد، مگرکمک اعلیحضرت را برای دوباره بدست آوردن سلطنتش که توسط  دشمنان اسلام از نزد او غصب شده است. پادشاه بخارا به امیر پیام فرستاد که درحال حاضر او محتاج استراحت میباشد.( موهن لال،همان، ج۲،ص۲۱۳،۲۱۴)

پادشاه بخارا به امیرپیغام فرستاد که چون زمستان عنقریب رسیدنی است، بهترخواهد بود اگر امیرحدود دوصد نفراز همراهان خود را نزد خود نگهدارد ومتباقی را بگروپ های کوچک تقسیم نماید تا به قریه جاتی که تعیین میگردد فرستاده شوند.البته درآنجا برای ایشان غذا ومحل رهایش تآمین خواهد شد وبا رسیدن تابستان آینده عریضه امیر تحت غوررسی شاهانه قرارخواهد گرفت. ضمناً باید هرچه زودتر امیر فامیل خود را به بخارا احضار نماید. هنگامی که امیردوست محمدخان میخواست جواب اطاعت آمیز خود را به پادشاه بخارا بفرستد، قاضی بدرالدین وارد شد و بعد از استماع پیام پادشاه بخارا قاضی به امیر اخطارداد که اگر مطابق هدایت پادشاه عمل کند، رسوائی بار می آورد. زیرا همینکه فامیل امیر بدسترس اوزبکها قرارگیرد وهمراهان او به گروپ های کوچک تقسیم و دور از او به قریه جات اعزام گردند، ازبکها، افغانها را  بدتر از قزل باشها به غلامی وکنیزی خواهند کشانید. امیردوست محمدخان با قبول مشوره  قاضی بدرالدین به پادشاه بخارا پیام فرستاد که او به امید یک زندگی بهتر(آبرومند) به بخارا آمده است، اگراعلیحضرت پادشاه مراحم شاهانه رابه افغانها مبذول دارند، تقاضای ما اینست که در آنطرف دریای آمو،در مجاورت شهر بلخ یک مقدار زمین به آنها داده شود تا نفقه خود و فامیل وهمراهان خود را از طریق زراعت تامین بداریم ودر غیر آن بما اجازه داده شود تا برای ادای فریضه حج عازم بیت الله شریف گردیم. پادشاه بخارا به امیردوست محمدخان جواب فرستاد که چون به بخارا پناهنده شده، بهتر است مطابق هدایت پادشاه عمل نماید و اگر او اصرار میورزد ، در آنصورت آزاد است بهرطرف که میخواهد برود .

افغانها ترتیبات مسافرت به مکه راگرفتند، اما شاه یکتعداد اوزبکها را مقررکرد تا مراقب حرکات افغانها بوده وهرچه زود ترآنها را ازشهربخارا خارج سازند. افغانها شب اول را در خیمه ها بیرون از دروازه های شهر سپری نمودند، اما فرداصبح یک گروه اوزبکهای مسلح رسیدند و به امیرپیام آوردند که خیمه ها را برداشته وبصورت فوری راه خیوه را درپیش گیرند. این پیام افغانها را مشوش وسرگیچه ساخت. امیردوست محمدخان پسرخود محمدافضل خان وعبدالغنی خان را برای عذر به دربارشاه بخارا فرستاد تا به او بگویند که اگر براه خیوه بروند هیچیک شان در آن صحرای بی آب وعلف زنده نخواهند ماند، لهذا از اینکه از امرپادشاه بی اطاعتی شده معذرت میخواهند وامیدوارند اعلیحضرت عفو تقصیرات کنند. پادشاه بخارا به افغانها اجازه داد دوباره به شهر برگردند. اما این بار از مهمان نوازی سابق اثری نبود. غذائی که سابق از مطبخ شاهی برای امیر میرسید قطع گردید،وفقط یک مقدار پول جزئی برای گذاره شبانروزی امیرداده میشد.

امیردوست محمدخان به منظور استرضای پادشاه بخارا دو رأس اسپ خودش را با ده قبضه شمشیراعلی وچند عدد پیش قبض [قیمتدار] توسط پسرش محمدامین خان به قسم تحفه به پادشاه فرستاد. پادشاه بخارا مقابلتاً پنج خنچه خلعت و لباس فاخره به امیرفرستاد وسفارش نمود تا امیر پسرخود محمدافضل خان را برای آوردن خانواده وفامیلش به خلم بفرستد. محمداکبرخان برفتن برادرمهتر خود برای آوردن خانواده به خلم موافقت نداشت، لهذا پادشاه بخارا اصرار ورزید یکنفر از معتمدین امیر برای آوردن فامیل او فرستاده شود. این امر پادشاه بخارا همه افغان ها را به تشویش انداخت.( -موهن لال،همان، ج۲،ص۲۱6،۲۱5)

 

فراربد فرجام پسران امیر:

 شبی سردار اکبرخان با برادرانش در مورد بازگشت به وطن وفرار از بخارا به مشورت پرداخت .برادرانش همه با اوموافقت کردندو تصمیم گرفتند شبانه بطرف شهر سبز فرارکنند. پسران امیر بدون اطلاع پدر از بخارا فرار کردند. مگر وقتی امیراز فرار پسرانش مطلع شد، فوراً به پادشاه بخارا خبرداد وتقاضا نمود آنها را به بخارا برگردانند. پادشاه بخارا به سراسر قلمرو خود فرمان گرفتاری پسران امیر را صادر کرد. از جانبی هم پسران امیر راه را غلط کرده بجای شهر سبز به قرشی رسیدند و در بیرون شهر با دوچوپان مواجه شدند و از آنها کمک خواستند. یک چوپان همراه آنها به قسم راه بلد روان شد، وچوپان دیگر موضوع را به نورمحمد بای حکمران قرشی اطلاع داد. نورمحمد بای زعیم چراغ چی با سیصد نفرسوار به تعقیب پسران امیر پرداخت و آنها را در نزدیکی شهر سبزدریافت و درمحاصره گرفت. نورمحمدبای به پسران امیر پیام فرستاد که فرار آنها بدون اجازه پادشاه بخارا اهانت به  مقام سلطنت تلقی شده وعزت و اعتبارپدرشان را که هنوز نزد امیر بخارا پناهنده میباشد، پایان آورده است. لهذا بهتراست فوراً به بخارا برگردند. سردار اکیرخان و برادرانش به نورمحمدبای وعده دادند که به بخارا برمیگردند، بشرطی که به آنها اجازه داده شود یک شب را بخوابند که خیلی خسته میباشند. نورمحمد به پیشنهاد آنها موافقت کرد.

پسران امیر و افراد معیتی شان به هنگام شب به مشورت پرداختند وتصمیم گرفتند فردا صبح همینکه بر اسپهای خود سوار شدند بر سپاه اوزبک حمله کنند.  آنها چنان کردند و جنگ سختی درگرفت که  تعداد زیادی از اُزبکها  کشته شدند. افغانها آنقدر جنگیدند که خسته وناتوان شدند وهم مهمات شان تمام شد. آنگاه سپاه اُزبک بالای افغانها حمله کرده پانزده نفرشان رابشمول سمندرخان ( برادرزاده امیر)، کشتند وبقیه را اسیر گرفتند. اسپهای واسلحه واموال اسیران مصادره شد وحکمران قرشی همه اسیران را به بخارا فرستاد. پادشاه اسیران را بخشید ودستور داد تا همراه پدر خود بمانند.( موهن لال،همان ،ج۲،ص ۲۱۶، حمیدکشمیری، اکبرنامه (ص ۱۱۱)

 

علت تغییر رویۀ پادشاه بخارا:

مولف نوای معارک گزارش میدهدکه :امیربخارا نصرالله خان بنابر چشمداشتی که از امیرداشت و بدان دست نیافت ، تغییر روش داد و در صدد توهین وتحقیر وتوقیف امیروهمراهانش برآمد. چنانکه یک روز امیردوست محمدخان و سر دار اکبرخان را به دربار خود خواست وضمن صحبت نسبت به امیر سخنان وحرفهای نامناسب برزبان راند. امیردوست محمدخان که مردی گرم وسرد روزگار دیده بود، آن همه سخنان زشت امیر بخارا نصرالله خان را تحمل کرد، وچیزی برزبان نیاورد، اما سردار اکبرخان که جوان دلیر وپرشورو شجاعی بود،حرف های امیر بخارا را تحمل کرده نتوانست وبا لحن متین از عزت وشرف وحیثیت خود و پدرخویش دفاع نمود وسخنان امیر بخارا را رد کرد و بعد دربار او را ترک گفته، یاران را به قصد وطن امرحرکت داد. هنوز فاصله زیادی از شهر بدر نرفته بودند که امیر بخارا دوصد نفر از افراد خود را برای دستگیری امیر و همراهانش مامور کرد. سواران امیربخارا افغانان را دریافتند وچون افغانها حاضر به بازگشت نشدند، به جنگ پرداختند. سی نفرسوار از افراد امیر بخارا وهفت نفرسوار افغان که در آنجمله( جانگل خان، سمندرخان برادرزاده امیر و میرداد خان شاغاسی، اعظم خان پیش خدمت) بقتل رسیدند. امیردوست محمدخان و سردار اکبرخان هردو از شدت جراحت از هوش رفتند.( میرزا عطامحمد شکارپوری،نوای معارک، ص۱۲۶)

  بقول فیض محمدکاتب: سردار افضل خان وسردار سلطان احمدخان نیز از جمله مجروحین بودند. آنها به نزد شاه بخارا برده شدند و در ارگ بخارا در سیاه چاه افتادند(فیض محمدکاتب،سراج التواریخ،ج۱،ص۱۵۳)

پاتریک مکروری، مولف کتاب “شیپورتباهی ” در مورد نصرالله خان امیر بخارا مینویسد :”نصرالله مرد بسیار ستمگر وبی خردی بود. او چهارده سال قبل پس از قتل پدر وبرادربزرگش برتخت نشسته بود. برای حفظ ماتقدم، سه برادر کوچک خود را نیز کشته بود، [به همین علت ، اتباعش او را “امیر قصاب” لقب داده بودند]،اما پس از این آغازخون آلود که در بدو سلطنتش داشت، آثاری از اعتدال از خود نشان داد، مگر زود به همان وضع شکاکیت تاریک ودرنده خوئی خویش برگشت. یک نفرسیاح جوان هندی که از بخارا دیدن کرده بود نوشت: (پیش از آنکه او به سلطنت برسد، پسران را خوش داشت، یعنی امردباز بود- ولی حالا مذهب را.)…نصرالله امیردوست محمدخان را پذیرائی نمود واصرارکرد تا خانواده  خود را نیز به بخارا طلب نماید ووعده داد که از هرنوع لطف برخوردارخواهند شد. امیردوست محمدخان که خصلت میزبان خود را خوب میدانست فریب نخورد. او نامه سرگشاده به برادرش جبارخان نوشت وگذاشت تا آنرا نصرالله خان بدقت ببیند و درآن خواهش کرده بود اهل خانواده او را بدربار بخارا بفرستد، ولی درخفا به جبارخان سفارش کرده بود که برای خانواده اش مردن دروطن بهتراز پانهادن دربخارا است.

علاقه اساسی نصرالله خان به جواهرات خاندان شاهی بود و در نظر داشت آن را به مجرد مواصلت شان تصاحب نماید. هنگامی که حیله کشف شد (یعنی هنگامی که پادشاه از پیغام شفاهی امیر به جبارخان مطلع شد) نصرالله خان خشمگین بود وچنگال های خود را بردوست محمدخان فروبرد و او را با این تهدید بزندان انداخت: تو تا زمانیکه خانواده ات را به بخارا نیاوری، اینجا خواهی ماند.”( شیپورتباهی، پاتریک مکروری، ترجمه پاینده محمدکوشانی، ص۱۴۷)

 

فرار امیر از زندان شاه بخارا:

مولف نوای معارک مینویسد که امیردوست محمدخان به کمک دوست هموطن خود کبیر، تاجرکابلی  که درشهر سبز میزیست واو مبلغ ده هزارروپیه به پاسبانان زندان رشوت داده بود، از زندان ارگ نجات داده شد. “( نوای معارک، ص۱۳۹، جنگ نامه غلامی، ص۱۸۱)  امیربا سردارافضل خان از زندان فرارکرد و به کمک دوست تاجرش، خود را به شهرسبز رسانید. حکمران شهر سبز، میر اتالیق سلطان محمود خان مقدم امیر را گرامی داشت وهنگامی که امیربقصد شهربلخ حرکت میکرد، مبلغ سیصدهزار روپیه برای تدارک جنگ برضد انگلیس ها به امیرداد و یاد آورشد که امیرمیتواند خانوداه خود را به شهر سبزانتقال بدهد.( دونابغه سیاسی- نظامی افغانستان درقرن ۱۹،ص۲۲۲،نوای معارک، صص ۱۳۸- ۱۳۹)

 

                                   پایان قسمت دوم

 

مروری بر زندگی امیر دوست محمدخان- (قسمت اول)

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

DNB Bank AC # 0530 2294668 :د دعوت بانکي پته 
 NO15 0530 2294 668: له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب
Vipps: #557320 : د ویپس شمېره 

  Donate Here

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.