پند زنده گانی
					سر اسپ جوانی سوار بودم
نی در پروایی خود ونه درغم یار بودم
چنان در دشت زنده گانی میدواندم
که گر رستم بنزدم آمدی میخواندم
چنان اسپ نازنینم در تاخت وتازبود
که همچو شیرو عقابی بلند پرواز بود
چو طوطی خوش الحان آواز داشتم
غروری عقابی…				
						